استالین - ادوارد راژینسکی - آبتین گلکار - نشر ماهی …⁣ماجرای به قدرت رسیدن استالین

استالین - ادوارد راژینسکی - آبتین گلکار - نشر ماهی …⁣ماجرای به قدرت رسیدن استالین

#معرفی_کتاب
-----
استالین - ادوارد راژینسکی - آبتین گلکار - نشر ماهی


⁣ماجرای به قدرت رسیدن استالین ماجرای جالبه. استالین روسی نبود بلکه اهل گرجستان بود. روسی رو با لهجه حرف میزد. آدم ناطقی نبود و بلد نبود خوب حرف بزنه. این وقتی بیشتر به چشم میاد که کنار تئوریسین‌های غولی مثل لنین، بوخارین، تروتسکی قرار می‌گرفت. همیشه در جلسه‌های حزب در دوره لنین عقب می‌نشست. آدم به شدت عملگرایی بود ولی از نظر تئوری ضعیف‌تر و برای همین هم بود که سالها بوخارین رو کنار خودش نگه داشت و بطور غیر مستقیم ازش یاد میگرفت. در دوره رهبری لنین چندین بار شبانه جان لنین رو نجات داد. در دوره تزار چندین بار تبعید شد و هر بار از تبعید فرار کرد.

⁣بخاطر همین ضعف در صحبت کردن، هم از نظر لهجه و هم از نظر کم بودن سوادش کنار این غول‌ها، از کل پولیت‌برو (افرادی که سردمدار حزب بودن) یه کینه‌ای به دل داشت ولی آدم صبوری بود. وقتی حزب لنین بطور تقریبا اتفاقی قدرت رو در دست گرفت، همه آدمهای اطراف لنین یک پست حکومتی گرفتن. ⁣پستی برای استالین نموند چون همیشه یک چماق به دست بود. از آنجایی که لنین ازش خوشش میومد گفت تو بیا بشو دبیر کل حزب. یعنی پایین‌ترین پستی که میتونست یه آدم بگیره. دبیر کل کارش این بود که رویدادها، مصاحبه‌ها، گردهمایی‌ها و رتق و فتق امور رو سازماندهی میکرد.

⁣نه لنین و نه اطرافیانش متوجه نشدن که چه خطایی کردن در این انتصاب. استالین که آدم باهوشی بود از همین سمت پایین شروع کرد به انتصاب کردن آدمهای خودش در سراسر شوری بدون اینکه لنین و اطرافیانش بدونن. در هر استان و هر ناحیه‌ای آدمهای خودش رو سر کار گذاشت. ⁣چون دبیر کل درب ورودی به حزب بود و هرکسی میخواست با بقیه اعضای بلندپایه حزب دیدار کنه، باید از طریق دفتر دبیر کل وارد می‌شد، استالین به مرور کنترل کرد و بنا به میل خودش آدم‌ها رو گلچین می‌کرد. این چیزها از چشم لنین و بقیه دور موند. کار به اونجایی رسید که استالین ⁣کانالهای متعددی ساخت در مسکو و در دیگر شهرها و آدم‌های خودش رو سرکار گذاشت. از هر کسی خوشش نمیومد نمیذاشت نزدیک به لنین بشه و اون کینه‌ی همیشگی که از سواد لنین و دیگر اعضا و پست محقری که بهش داده بودن رو کم کم داشت بارور میکرد.

⁣سال ۱۹۲۲ لنین سکته کرد. تقریبا فلج شد. کار مدیریت رفت و آمد به بستر لنین رو استالین به عهده گرفت. خیلی تیزهوشانه مدیریت کرد که نامه‌ای از لنین به بیرون درز نکنه و اینکه از بیرون هم خبری وارد خانه‌ی لنین نشه. حتی اعضای اصلی پولیت‌برو هم نمیتونستن به راحتی با لنین رود رو بشن. ⁣کار به اونجایی رسید که زن لنین اعتراض کرد که این چه وضعشه که با توهین عجیب استالین روبرو شد. استالین از فلج بودن لنین داشت استفاده کامل رو میکرد که کم کم بشه رهبر حزب و منتظر بود لنین بمیره.

⁣یک سال پس از سکته‌ی اول لنین، حالش بهتر شد و تونست حرف بزنه. کم کم لنین اعتراض کرد که این بابا آدم خشنیه، این اصلا نباید تو حزب باشه، و از این روایات. استالین کاملا کنترل میکرد که چه چیزهایی از زبون لنین به بیرون درز میکنه و همه رو مدیریت میکرد. ولی لنین علیل‌تر از این حرفا بود. ⁣از طرفی دو تن از بزرگان حزب به اسم بوخارین و کامنف، از تروتسکی بدشون میومد و در این اوضاع حال بد لنین، پشت استالین در اومد که وقتی لنین مرد، استالین رو بیارن بالا و رهبر حزب بشه. لنین سال ۱۹۲۳ سکته‌ی شدیدتری کرد که دیگه نمیتونست حرف بزنه.

بخش دوم
------
@friedrish