روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
آرنو فونکه: اخاذ برلینی …----------
آرنو فونکه: اخاذ برلینی
----------
قسمت اول
تو تاریکی شب پلیس در یک محوطهی جنگلی به یک کیوسک تلفن رسید، یه جعبه با یه آهنربای الکتریکی دیدن کنار کیوسک. فونکه به پلیس گفته بود پول رو بزارین تو جعبه و با آهنربا وصل کنین به قطار راستاک به برلین. پلیس انجام داد اما فونکه هرچی دکمهی deactivate رو زد جعبه از قطار جدا نشد.
پلیس به جای چسپوندن آهنربا و جعبه به قطار، اون رو با سیم وصل کرده بود و بخاطر همین فونکه هرچی دکمهی deactivate رو زده بود جعبه از قطار جدا نشده بود. آدرس یه مسیر دیگهای به پلیس داد و گفت جعبه رو اونطوری که من میگم بچسپونین. اینبار جعبه از قطار در حال حرکت جدا شد.
فونکه که کلاه گیس گذاشته بود و دستکش داشت، از درختای تو مسیر قطار بیرون اومد جعبه رو از زمین برداره. از دور دید که قطار داره متوقف میشه و پلیسای کمین کرده داخل قطار دارن میان بیرون. جعبه رو زد زیر بغلش و میون درختا گم شد. هرچی گفتن ایست وگرنه شلیک میکنیم، گوش نداد و فرار کرد.
آرنو فونکه Arno Funke متولد دهه پنجاه از برلین غربی بود. کارتونیست بود و عاشق نقاشی. یه دستی هم در ترکیب مواد شیمیایی و درست کردن گجتهای الکتریکی داشت. کار و بارش اما بر وفق مراد نبود. مینالید که اگه پول کافی داشت بیشتر به نقاشی میپرداخت. اوضاع برلین هم در جوانی فونکه جالب نبود.
این هنرمند ناراضی از وضعیت اقتصادی، پس از جدا شدن از همسرش، در 38 سالگی افسرده و درمونده برای پیدا کردن پول فکر اخاذی به سرش زد. با تکیه بر درکش از مواد شیمیایی، شروع کرد به ساختن بمب و اخاذی از پولدارها. بمبها رو با ساعت عقربهای تنظیم میکرد که در زمان مشخصی منفجر بشه.
اوایل کار فروشگاههای بزرگ رو هدف قرار میداد. بدین شکل که بمب میساخت، میرفت تو فروشگاههای که پولدارا ازش خرید میکنن اونجا قرار میداد. کارشم این شکلی بود که بمب رو در زمانی که کسی تو فروشگاه نبود میترکوند، تا کسی آسیب نبینه، و سپس میگفت اگه پول ندین دفعه بعدی کل ساختمون رو میارم پایین.
یک بار بمی رو در فروشگاه بزرگ KaDeWe کار گذاشت و تایمر رو گذاشت رو ساعتی که کسی تو فروشگاه نبود. منفجر شد و صدها هزار دلار ضرر زد به اونجا. پول رو چطوری میگرفت؟ یه دستگاهی ساخته بود که صداش رو عوض میکرد، زنگ میزد میگفت پول رو بیارین به اونجایی که من میگم.
در اخاذیهای اولیهش کارش اینطوری بود که میگفت سوار قطار فلان مسیر بشین، پول همراهتون باشه، من از طریق واکی تاکی هر وقت بهتون گفتم پول رو از پنجره قطار پرت کنین بیرون. اینطوری دیگه پلیس نمیدونست دقیقا کجاست و طبیعتا نمیتونستن جای مشخصی نیرو مستقر کنن.
پس از چند اخاذی، پول زیادی به دست آورد و خوشحال و خندان پاشد رفت سفر. رفت کره جنوبی و فیلیپین و چند کشور از جنوب شرقی آسیا. سال 1990 در مانیل با یه دختر 20 ساله آشنا شد و ازدواج کرد و دختر رو با خودش آورد به برلین. یه مرسدس بنز خرید و پسرش هم به دنیا اومد.
سال 1989 پس از فروپاشی دیوار برلین، اجاره خونهها بالا رفت. تا سال 1991 فونکه بخش بزرگی از پولهاش رو خرج کرده بود. دوباره بی پول شده بود. بخاطر تورم آلمان و وضعیت اقتصادی بد احساس کرد نمیتونه زندگی معقولی رو اداره کنه. باز فکر اخاذی به سرش زد.
در Bohnsdorf یه کابین رو اجاره کرد و پرش کرد از مواد شیمیایی، ابزارهای مکانیکی، دوربینهای دید در شب روسی و هر ابزاری که برای کارش لازم بود. برای لوگوی کارش هم، همیشه سر صحنه یک کارتون از Scrooge McDuck قرار میداد و بعدا هم به Mr Dodagobert معروف شد.
تو آلمان کمیکهای Donald Duck از چیزی مثل سوپرمن معروفتر بودن. کاراکتر Scrooge McDuck یک اردک پولدار هست که تو حوزه نفت و گاز و صنعت داره کار میکنه. آرنو فونکه این کارتون رو برای خودش انتخاب کرده بود و همین المان باعث شد حمایت زیادی رو به خودش جلب کنه.
هرچی اخاذیهاش بیشتر میشد، خبراش بیشتر پخش میشد. رفته رفته کل برلین و فراتر از ماجراش باخبر میشدن. مردم به چشم یک جنایتکار بهش نگاه نمیکردن بلکه میدیدن که آدم خلاق و با فکریه و راههای اخاذیش جذابه و ازش خوششون میومد. اینطوری بود که پوسترای اون اردک رو میفروختن تو بازار.
پلیس گیج شده بود. 200 هزار مارک آلمان جایزه گذاشتن برای کسی که خبری ازش به پلیس بده. کلی روانشناس جمع شدن که بفهمن انگیزهش چیه: مثلا فکر میکردن که یک فعال سیاسیه علیه مصرف گرایی و بخاطر همینه که فروشگاهها رو بمبگذاری میکنه.
------
@friedrish