🔴 وقتی فروغ از، گرفت!.. ✍ …

🔴 وقتی فروغ از #زن_جذامی، #امید گرفت!

✍ #احسان_محمدی



فروغ فرخزاد در کارنامه هنری اش مستندی دارد به نام «خانه سیاه است» که با کمک ابراهیم گلستان سال 1342 در آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز ساخت.

آن روزگار جذام بیماری خطرناکی بود. صورت فرد، دست و پا و اعصاب و حتی سیستم تنفسی اش تخریب می شد. مردم از جذامی ها وحشت داشتند، کسی با آنها غذا نمی خورد، عفونت چنان صورت شان را می بلعید که به نماد وحشت تبدیل می شدند و آنها را به جذام خانه می فرستادند.

فروغ توانست با جلب اعتماد جذامی ها در طول 12 روز به آنها نزدیک شود و از لحظه های عادی و روزمره تا لحظات استثنایی زندگی آنها مثل عروسی، آرایش کردن، شیر دادن بچه، نماز خواندن و دعا کردن شان فیلم بسازد.

خودش جایی می گوید یک روز زنی جذامی را دیدم که تقریباً چیزی به اسم صورت نداشت. تنها دهانش مثل حفره ای خالی باقی مانده بود. در گوشه ای آینه ای دستش گرفته بود و تلاش می کرد به همان حفره رژ بمالد و خودش را زیباتر کند. (نقل به مضمون)

هر وقت مثل این روزها وسط تابستان هم احساس می کنم «زمستان است و سرها در گریبان است»، امیدم به تاراج رفته و آدم ها مدام می گویند: «ما مُرده ایم»، «دیگه امیدی نیست»، « ما بدبخت ترین مردم جهانیم»، «همه چیز داره نابود میشه و تلاش کردن بیخوده» و ... ذهنم می رود می نشیند کنار آن زن جذامی، زُل می زند به آینه و تلاشش را برای زیباتر شدن نگاه می کند...

آن زن با آن رُژ لب که لابد لای انگشت های فروریخته اش گرفته، برایم نماد امید است. نماد زندگی. اینکه «همیشه امیدی هست»، اینکه حتی تا آخرین نفس باز هم آدمی امیدوار است به رخ دادن یک اتفاق خوب، اینکه حتی در واژه ناامیدی هم یک امید زنده است!

با همه اتفاقات تلخ پیرامون مان، بیشتر ما دروغ می گوییم اگر ادعا کنیم از آن زن جذامی روزگار با ما نامهربان تر بوده. به جای تکثیر ناامیدی، به هم امید بدهیم.

ابراهیم گلستان در آن فیلم یک تک گویی فوق العاده دارد. می گوید: دنیا زشتی کم ندارد، زشتی‌های دنیا بیش تر بود، اگر آدمی بر آن‌ها دیده بسته بود. امّا آدمی چاره ساز است.

#آدمی_چاره_ساز است، آدمی چاره ساز است... تن ندهیم به جُذام ناامیدی، به جُذام سیاهی، به جُذام یاس... به جای تزریق زهر ناامیدی به روح و جان هم، به فکر چاره باشیم... که آدمی چاره ساز است.


http://telegram.me/Iranianspa