تیرول در فصل دوم کتابش با عنوان «مرز‌های اخلاقی نظام بازار» می‌نویسد اکثریت قریب به اتفاق اقتصاددانان با وجود آگاهی از معایب بازار

تیرول در فصل دوم کتابش با عنوان «مرز‌های اخلاقی نظام بازار» می‌نویسد اکثریت قریب به اتفاق اقتصاددانان با وجود آگاهی از معایب بازار، به نفع بازار رأی می‌دهند. اما آنها بازار را خیلی ساده یک ابزار می‌بینند، و هرگز به شکل غایت و هدفی ذاتی به آن نگاه نمی‌کنند. 
در مقابل کارشناسان سایر رشته‌های علمی (ازقبیل فیلسوفان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، اندیشمندان حقوقی یا دانشمندان سیاسی)، بخشی بزرگ از جامعه مدنی، و بیشتر ادیان تلقی متفاوتی از بازار دارند. آنها در عین حال که فضیلت‌های بازار را به رسمیت می‌شناسند، اغلب این اتهام را به اقتصاددانان وارد می‌دانند که به تبعات اخلاقی بازار بهای کافی نداده و نیازی به ترسیم مرزی روشن بین امور تجاری و غیرتجاری نمی‌بینند.

تیرول در این فصل به رابطه بازار و اخلاقیات با آوردن مثال‌هایی از زندگی روزمره ما می‌پردازد که یکی از آنها درباره خریدوفروش اعضای بدن انسان است. با توجه به ارائه امروز دوست عزیز مهدی فیضی در دانشگاه خاتم گزیده‌ای از این فصل که به این موضوع اختصاص دارد را در ادامه می‌آورم.

جامعه نسبت به بازار آسوده خاطر نیست، یک دلواپسی که در شعار آشنای «جهان فروشی نیست» بازتاب یافته است. در فصل حاضر کتاب، قیدهای احتیاطی مربوط به بازار، تفکیک بین قلمروهای تجاری (که می‌توان با رویکرد بازار وارد آنها شد) و غیرتجاری مقدس‌شده، نقش هیجان و آزردگی در انتخاب‌های اجتماعی ما، و تهدیدی که بازار به انسجام اجتماعی و به برابری وارد می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌شود. هدفم راه انداختن تحقیق و تفحصی عالمانه از مبانی اخلاقیات‌مان است؛ به جای اینکه راهکارهایی (که من اغلب ندارم) برای مسائل خیلی پیچیده ارائه دهم. تفکر و تأمل علمی در این موضوعات، پیش-ادراکات ما (ازجمله خودم) را به چالش می‌کشد، اما اگر عزم بررسی شیوه خلق سیاستگذاری عمومی را داریم این انحراف فکری ضروری به نظر می‌رسد. حتی اگر، در انتها، تحلیل ما همان باورهایی را تأیید کند که از ابتدا داشتیم.

چنین کاری در وهله نخست لازم است چون چیزهایی را که ما از جنبه اخلاقی بی‌عیب می‌بینیم، حتی در موضوعات اقتصادی، با گذشت زمان تغییر می‌کنند. برای مثال، زمانی بود که بیمه عمر و پرداخت بهره به پس‌اندازها امری غیراخلاقی تصور می‌شد. چرا راه دور برویم همین تازگی‌ها، راهکارهای مورد تأیید بسیاری از اقتصاددانان برای مسائل بیکاری یا تغییر اقلیم که عموماً مشوق پاسخگو بودن مردم در برابر نتیجه اعمال خود هستند- هنوز هم گاهی اوقات غیراخلاقی ملاحظه می‌شوند، اگرچه افکار عمومی طی سی سال گذشته اندکی به سمت آنها متمایل شده است.

دوم، این انحراف فکری لازم است چون اخلاق می‌تواند بعدی کاملاً شخصی پیدا کند. هنگامی که خشم تمام وجودمان را فرا می‌گیرد، از استدلال‌های اخلاقی برای تحمیل قضاوت‌های ارزشی خود و کاهش آزادی دیگران استفاده می‌کنیم. به همین دلیل، تا چندی پیش در بیشتر جوامع، رابطه جنسی بین اشخاص هم‌جنس یا نژادهای متفاوت، از سوی اکثریت شهروندان غیراخلاقی تلقی می‌شد. بهترین واکنش به چنین ادعاهای خودبرتربینی اخلاقی، لزوما طرح ادعای اخلاقی دیگری نیست- قرار دادن اخلاقیات من در برابر اخلاقیات شما، به نزاع و درگیری منجر می‌شود، و حل و فصل مسائل را ناممکن می‌کند. شاید واکنش بهتر رجوع به خرد و استدلال باشد، برای مثال، می‌توان با طرح پرسش‌هایی ساده شروع کرد: قربانی کیست؟ مبنای باور شما چیست؟ آیا به جز خشم و آزردگی شما، چیز دیگری هست که نقض آزادی دیگران را توجیه کند؟ حرف من را بد تعبیر نکنید: خشم و آزردگی اغلب نماگری مفید از عملکرد بد در جامعه یا ماهیت ناشایست برخی انواع رفتارها است. استدلال من خیلی ساده اینست که نمی‌توان در آنجا متوقف شد. ما باید منشأ آن باورها را درک کنیم.