تولد دوباره قاعده بورن: داستان مرموز ظهور واقعیت فیزیکی از دل ریاضیات انتزاعی کوانتومی قسمت آخر

تولد دوباره قاعده بورن : داستان مرموز ظهور واقعیت فیزیکی از دل ریاضیات انتزاعی کوانتومی قسمت آخر

کابلو دریافت اگر نتایج اندازه گیری محدود به پیروی از رفتارهای دیده شده در سیستم‌های کوانتومی شوند، حتی در غیاب هر قانون عمیق‌تری، باید توسط قاعده بورن نیز تجویز شوند. کابلو می‌گوید:

قاعده بورن به یک شرط منطقی تبدیل می‌شود که باید توسط هر نظریه‌ی منطقی که ما انسان‌ها می‌توانیم برای تخصیص احتمالات بسازیم، برآورده شود، زمانیکه هیچ قانونی در واقعیت فیزیکی وجود ندارد که بر نتایج حاکم باشد.

پس قاعده بورن صرفا با منطق، دیکته می‌شود، نه با هیچ قانون بنیادی دیگری. کابلو می‌گوید:

قاعده بورن باید به همان شیوه‌ای که احتمالات باید بین صفر و یک باشند، برآورده شود.

بنابراین قاعده بورن خودش، مثالی از قانون بدون قانون ویلر است. اما واقعا اینطور است؟ آراجو فکر می‌کند رویکرد کابلو به طور کافی قاعده بورن را توضیح نمی‌دهد. در عوض، بنیاد و منطقی برای مواقعی که همبستگی‌های کوانتومی، مجاز هستند، پیشنهاد می‌دهد. او همچنین معتقد است این رویکرد تمام قوانین ممکن حاکم‌ بر این همبستگی‌ها را حذف نمی‌کند، بلکه فقط آنهایی را که توسط اصول سازگاری ممنوع هستند را دور می‌اندازد. آراجو می‌گوید:

وقتی تعیین می‌کنید کدام همبستگی‌ها، ممنوع هستند، هر چیزی که باقی می‌ماند، مجاز می‌شود.

هر جهان ممکنی

اگرچه این دو پژوهش، قاعده بورن را از ریشه‌های متفاوتی استخراج می‌کنند،س اما نتایج آنها لزوما ناسازگار نیستند. کابلو می‌گوید:

ما فقط وسواس‌های متفاوتی داریم.

ماسانس و همکارانش در جستجوی ساده‌ترین مجموعه اصول برای ساختن روش‌های عملگری مکانیک کوانتومی هستند و اگر اندازه گیری آنطور که ما می‌دانیم، اصلا ممکن باشد، آن را پیدا می‌کنند. پس نیازی نیست قاعده بورن به صورت جداگانه اضافه شود. هیچ مشخصه‌ای از اینکه چه نوع واقعیت فیزیکی بنیادی منجر به این اصول می‌شود، وجود ندارد، اما آن واقعیت زیربنایی دقیقا جایی است که کابلو از آنجا شروع کرد. او می‌گوید:

به نظر من، وظیفه‌ی واقعا مهم، فهمیدن این است که کدام اجزای فیزیکی در هر دنیایی، مشترک‌اند، جاییکه نظریه کوانتومی برقرار است.

و اگر او درست بگوید، آن مولفه‌ها، فاقد هرگونه قانون عمیقی هستند. از قرار معلوم، هیچ‌یک از این مقالات، آن نکته‌ی مهم را نخواهند گفت، اما چیزی که هر دو پژوهش به صورت مشترک دارند، این است که آنها می‌خواهند نشان دهند چگونه حداقل نوعی فرمالیسم کوانتومی مرموز، بشدت ریاضیاتی و خودسر می‌تواند با اصول موضوعه‌ی ساده‌ای جایگزین شود. به جای گفتن اینکه «احتمال نتایج اندازه گیری مساوی با مربع تابع موج‌اند یا اینکه مشاهده‌پذیرها متناظر با ویژه‌ مقادیر عملگرهای هرمیتی هستند»، کافیست بگوییم اندازه گیری ها، منحصربفرد هستند یا هیچ قانون بنیادی بر نتایج، حاکم نیست. چنین رویکردی از عجیب بودن مکانیک کوانتومی، نزد ما کم نمی‌کند، بلکه شانس بیشتری برای درک بهتر آن به ما می‌دهد!

منبع:.

بروبه قسمت قبل