آیا وجود ما در جهان اهمیت دارد؟

آیا وجود ما در جهان اهمیت دارد؟

مرجع اصلی ارزش، حیات هوشمند خواهد بود و اهمیت و ارزش آن به پراکندگی حیات هوشمند در جهان بستگی دارد. اگر حیات هوشمند در جهان دارای فراوانی بسیار باشد، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم که ما بی‌اهمیت هستیم و به حساب نمی‌آییم؛ اما اگر ما تنها نمونه‌ی حیات هوشمند در جهان باشیم، آن‌گاه جایگاه ویژه‌ای در جهان پیدا خواهیم کرد به گونه‌ای که چیزی مهم‌تر از ما در سرتاسر عالم وجود نداشته باشد.

در متون بالا، کاملاً واضح است که موضوع اصلی مدنظر ما روشن نشده است و ما به جواب خاصی نرسیدیم. حتی مشخص نشده است موضوع اهمیت داشتن ما در جهان چه ارتباطی به تنهایی ما یا حضور دیگر تمدن‌های پیشرفته در جهان دارد. اگر موضوع اصلی ما اهمیت داشتن در جهان است، چرا این فلاسفه نمی‌توانند پاسخی برای آن ارائه دهند و ما را با پرسش‌های پیچیده‌تر دور می‌زنند؟ تنها چیزی که تاکنون دانسته‌ایم این است که جایگاه بسیار کوچکی را در پهنه‌ی کیهان به خود اختصاص داده‌ایم و مدت زمان اندکی عمر می‌کنیم که ناچیز است. توضیحاتی که گای کاهان ارائه می‌کند بسیار جالب هستند؛ اما باعث ایجاد تغییر در ما نمی‌شوند. ما جایگاهی بسیار کوچک در این جهان داریم و فرقی نمی‌کند که تمدن‌های دیگری نیز همانند ما وجود داشته باشند یا خیر؛ در هر صورت این احساس به ما دست می‌دهد که بسیار کوچک هستیم و ما و هرآن‌چه که انجام می‌دهیم کوچک‌ترین اهمیتی ندارند. اگر تمدن‌های دیگری نیز در این جهان باشند به نظر احساس بدتری به ما دست خواهد داد و مطمئناً بسیاری از انسان‌ها نیز این احساس را خواهند داشت.

شاید بتوان توضیح بهتری برای اهمیت داشتن یا نداشتن ما در جهان ارائه داد. وقتی که می‌خواهیم در مورد اهمیت داشتن صحبت کنیم، باید ببینیم در چه مقیاسی این توضیح را ارائه می‌دهیم؛ همچنین باید ارزش داشتن را از اهمیت داشتن جدا کنیم و آن‌ها را یکسان و مترادف قرار ندهیم. چیزهایی وجود دارند که دارای اهمیت هستند؛ اما از سوی دیگر، با ارزش یا بی‌ارزش به حساب نمی‌آیند و از ارزش آن‌ها صحبتی به میان نخواهد آمد. برای درک بهتر، گروهی از هواشناسان را در نظر بگیرید که سعی دارند بفهمند یک طوفان گرمسیری معمولی چگونه توسعه می‌یابد و به یک طوفان شدید و مخرب تبدیل می‌شود. این هواشناسان وقتی بررسی‌های لازم را انجام می‌دهند، متوجه می‌شوند که در ۵۰ کیلومتری ساحل، توده‌ای از هوای مرطوب به سرعت به یک طوفان تبدیل می‌شود و به سمت ساحل حرکت می‌کند. هوای مرطوب، یکی از عواملی است که به شکل‌گیری طوفان‌ها سرعت می‌بخشد. پس از برآوردهای لازم، هواشناسان پی می‌برند که این طوفان گرمسیری معمولی، قرار است به‌زودی به یک طوفان مخرب و سریع تبدیل شود.

این اتفاقی است که رخ می‌دهد. هواشناسان وقتی از ابتدا تا انتهای شکل‌گیری طوفان را بررسی می‌کنند، پی می‌برند که زنجیره‌ای از اتفاقات و پدیده‌ها در تبدیل یک طوفان گرمسیری ساده به تندبادهایی مخرب، دخیل هستند. در این‌جا هیچ سخنی از ارزش داشتن یا بی‌ارزشی به میان نمی‌آید؛ یعنی توده‌ی هوا، طوفان گرمسیری و تندباد مخربی که به ساحل می‌زند، هیچ ارزش منفی یا مثبتی ندارند. تنها وقتی چیزی دارای ارزش می‌شود که حیات هوشمند یا به طور کلی جانداران را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی که طوفان قرار است از مناطقی عبور کند که خالی از هرگونه سکنه‌ای هستند، ارزشی نخواهد داشت. در این‌جا ارزش مطرح نیست؛ اما اهمیت داشتن چرا. آن هوایی که باعث تسریع شکل‌گیری طوفان می‌شود دارای اهمیت ویژه‌ای است؛ اما ارزش خاصی ندارد.

این توده‌ی هوایی در زنجیره‌ای از اتفاقات که منجر به شکل‌گیری طوفان می‌شوند حضور دارد و در این زنجیره اهمیت دارد. در واقع، توده‌ی هوایی، یکی از علل شکل‌گیری طوفان است و طوفان مخرب، معلول است. توده‌ی هوایی ارزشی ندارد؛ اما در شکل‌گیری طوفان دارای اهمیت است. اهمیت داشتن یک عامل نیز به این بستگی دارد که در آن زنجیره‌ی پیوسته اتفاقات، چقدر تأثیرگذار بوده است. هرچه تأثیر بیشتری گذاشته باشد، اهمیت بیشتری خواهد داشت و بالعکس. ممکن است که به طور هم‌زمان با شکل‌گیری طوفان، یک جنگل نیز در آن‌سوی جهان دچار آتش‌سوزی شود؛ این اتفاق برای هواشناسان اهمیت و ارزشی نخواهد داشت زیرا در طوفان کوچک‌ترین تأثیری نخواهد داشت و این در حالی است که توده هوای مرطوب بیشترین اهمیت را دارد.

https://goo.gl/e7gBh8