فرهاد قنبری:. تونی اردمان_ مارن آده

فرهاد قنبری:
تونی اردمان_ مارن آده

تونی اردمان در سال دو هزار و شانزده، رقیب فیلم فروشنده برای دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی زبان بود که در نهایت جایزه به فیلم فروشنده اصغر فرهادی تعلق گرفت. جایزه ای که به نظر اگر ترامپ پیروز انتخابات امریکا نشده بود به فیلم تونی اردمان اختصاص می یافت.

فیلم از یک سو روایت زندگی دختر جوانی است که در بورکراسی، قدرت، پول، تجارت و "لذت جویی بهداشتی" در جامعه لیبرال غربی استحاله شده است. دختری که در این سبک زیست همه چیز از جمله خانواده و خود را فراموش کرده است و در زندگی ربات گونه خود (جدیت برای کار، مسواک و خواب و صبحانه و استخر و ورزش و سکس و... سر وقت) به تنها چیزی که می اندیشد موفقیت تجاری بیشتر است و در سوی دیگر داستان پدر این دختر است که در یک محیط روستایی و حاشیه ای و به دور از غوغاهای حاکم بر زیست جهان لیبرال غربی به عنوان یک معلم شوخ طبع و ساده مشغول بازی و انجام امور تفریحی و هنری با دانش آموزان است. او با دندان مصنوعی که همیشه در جیب دارد، موهای ژولیده و لباس های راحت و خاص خود از شخصیت کاملا متفاوتی نسبت به دخترش برخوردار است و در جهانی بسیار متفاوت از جهان جدی و خط کشی شده دخترش سیر می کند.
گرهگاه اصلی فیلم از جایی آغاز می شود که پدر برای گذران تعطیلات یک ماهه اش راهی شهر محل سکونت دختر می شود ولی در آنجا با برخورد سرد و بی روح دختر روبرو می شود.
پدر در مواجه با دخترش با جهان خشک و رسمی مواجه می شود که تمام جنبه های آن توسط مناسبات سرمایه داری احاطه شده است. جهانی که باعث آشفتگی پدر شده و در یک دیالوگ از سر استیصال دخترش را با جمله "تو آدمی؟" مواخذه می کند.
ادامه داستان تلاش پدر در ظاهر و نام دیگر "تونی اردمان" است که می خواهد تلنگری بر وجدان خفته دختر وارد نماید و مفهوم زندگی را به او بفهماند، تلاشی که صحنه ها و تصاویر بسیار زیبایی را خلق کرده و تماشاگر را به شدت در خود فرو می برد.
تونی اردمان را شاید بتوان فیلمی از جنس " زوربای یونانی" توصیف کرد. زوربایی که این بار در قامت پدر ظاهر می شود تا مفهوم خانواده، دوست داشتن و عشق را به مخاطب قرن بیست و یکمی خود یادآوری کند.
@kharmagaas