فرهاد قنبری:. پل ریکور در مقاله‌ای به نام «لاکان و عشق» می‌گوید:

فرهاد قنبری:
پل ریکور در مقاله ای به نام "لاکان و عشق" می گوید:
"به عقیده لاکان معشوق را نمی توان هیچگاه کامل در آغوش گرفت یا کامل با او خوابید و به او عشق ورزید... چیزی که بخشی از وهم و خیال امر جنسی است، اینکه خیال می کند او معشوق را کامل لخت می بیند و می چشد...
لاکان توضیح می دهد وقتی آدمی عشق می ورزد، ، آنگاه موضوع سکس در میان نیست. دقیقا آنجایی که عشق بر سر جایش می نشیند و نمایان می شود، آنگاه آنجا رابطه ی جنسی خویش را به سان چیزی نشان می دهد که همیشه در ارتباط با یک شکست، یک ناکامی، قرار دارد. عشق در پی ایجاد جانشینی برای این ناکامی (سکس) است. آیا عشق می تواند، آنجایی که سکس نمی تواند از دوتا یکی بیافریند، این وحدت و یگانگی را بوجود اورد؟"

لاکان در تعریف عشق می گوید« عشق اعطای چیزی است که آدمی ندارد، به کسی که میل دریافتش را ندارد»

افلاطون هم در رساله مهمانی عشق را از زبان سقراط «کمبود و نیاز»تعریف می کند. سقراط عشق را یک نیاز و نقصانی در ما تعریف می کند، عشق نیاز و ضعفی در وجود ماست. نیاز به اینکه دوست داشته شویم و مورد محبت قرار بگیریم.
در نگاه لاکان نیز عشق همان احساس نیاز درونی و کمبود ماست، نیازی که ما را وادار می کند دست کمک به سوی کسی دراز کرده و آن را از او طلب
کنیم (پس در عشق چیزی را می دهیم که نداریم) درست است در طول تاریخ افرادی بسیار به خاطر عشق جان خود را نیز فدا کرده اند ولی این به این معنا نیست که عشق را داشته اند بلکه در راه این تمنا و نیاز خود جان خود را گذاشته اند و همه این گذشت ها تحفه هایی در راه عشق (نه خود عشق) بوده است.
قسمت اول گزاره لاکانی که «عشق اعطای چیزی است که آدمی ندارد» به این معناست.
لاکان در قسمت دوم می گوید «به کسی که میل دریافتش را ندارد» بدیهی است که کسی میل دریافت چیزی که ما نداریم و کمبود ماست را ندارد.
معشوق خود نیز می خواهد عشقی را عطا کند که خود نیز ندارد و کمبود و احساس نیازی برای اوست.
خود این عامل باعث ایجاد دلهره و دلشوره در رابطه عاشق و معشوق می شود، زیرا هر دو واقفند که به طرف مقابل چیزی را عطا می کنند که ندارند.
این دلهره همیشه در شکل های مختلف خود را بروز می دهد. اینکه آیا بدن من همان بدنی است که او دوست دارد؟ اینکه چاق یا لاغر باشم علاقه او بیشتر نخواهد شد؟ اینکه آیا او از رابطه جنسی با من رضایت دارد؟ اینکه چگونه آرایش و پوششی او را بیشتر علاقه مند می کند و سوالاتی از این قبیل..
در دیدگاه لاکان شرط عاشقی پذیرش این نقصان و کمبود عشق در وجود خویشتن است و هر دو طرف رابطه عاشقانه نیز باید بپذیرند که دچار این نقصان هستند و هیچگاه به دنبال پر کردن آن نباشند.
در این شرایط اگر زمانی در یک رابطه عاشقانه یکی یا هر دو سمت رابطه به این برداشت برسد که چقدر خوشبخت هستند و به یک درک صدرصدی و متقابل دست یافته اند و نیمه گم شده هم را یافته اند. یا اینکه یکی از طرفین به این نتیجه برسد که کاملا عشقش را درک می کند و هیچ نقطه مجهولی برای او ندارد، این رابطه عاشقانه در حال اتمام و فروپاشی است.

در برداشت لاکانی از عشق هر دو طرف رابطه باید میزانی نادان جلوه کنند(به این معنا که حس دانای کل و شناخت کامل هم را نداشته باشند) یعنی همیشه میزانی از آن دلهره و استرس اولیه که من در نگاه او چگونه هستم، برای بقای عشق لازم است.
در این صورت است که همیشه دریچه های جدیدی برای عشق و شورانگیزی رابطه عاشقانه ایجاد می شود و آن رابطه عاشقانه ادامه می یابد.
@kharmagaas