صادق هدایت در شروع بوف کورش از «زخمهایی» سخن می‌گوید که نمیتوان آن را به کسی گفت؛ چون باورش نمیکنند

صادق هدایت در شروع بوف کورش از "زخمهایی" سخن می گوید که نمیتوان آن را به کسی گفت؛ چون باورش نمیکنند. استفن کینگ هم در ابتدای داستان "جسد" از کلماتی میگوید که در ذهن بینهایت بزرگند و وقتی که به زبان می آیند آنقدر کوچک و حقیر میشوند که ما از موضوع خجالت میکشیم... .

حجم دردی که سیل برایمان به بار آورد از این قبیل کلماتند. "توییتری" گفتن از آنها فقط حقیر و کوچکشان میکند. عکسهایی که از آنها منتشر شده شبیه داستانهای کودکان است که فقط باعث میشوند در تنهاییمان بگوییم: خدا را شکر که من گرفتار این مصیبت نشدم!
جوکها و توییت ها و لطیفه های مجازی فقط عمق حادثه را کمتر و آنرا سطحی تر جلوه میدهند. من و شما میخندیم؛ و حادثه دیده تنهاتر و غریب تر در گل و لای سیل غرق میشود.
از نظر شخص من تا کمر به میان سیل رفتن و گزارش تهیه کردن توهین به عظمت حادثه است. توهین به مصیبت رنج دیدگان است.
شرافت قلم آوینی جایش را به طنزنویسان توییتر میدهد. دوربین "عباس مگنوم" و "کاوه گلستان" را حسینی بای در دست گرفته و تا کمر میان سیل رفته و گزارش تهیه میکند.
فاجعه لوث میشود. حادثه بی ارزش میشود و ⁠غم انگیز آنجاست که "این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند- زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید".

عمق فاجعه ی "نبرد شنگال" و "زلزله سرپل" و "سیل ایران" را سیل بی آبرویی برد... شما را به قلم قسم از این به بعد قبح حادثه را نشکنید.

@petitanalysis