فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
بازی آزادی و قربانی بزرگی به نام عدالت.

طبق بررسی های صورت گرفته توسط بسیاری از نهادهای معتبر بین المللی در دو سه دهه گذشته فاصله اغنیا و فقرا در اکثریت کشورهای جهان رشد بالایی داشته است و فقرا به شدت فقیرتر و ثروتمندان بر ثروت خود افزوده اند.
به عنوان مثال در کشور هند شکاف بین غنی و فقیر سال به سال بزرگتر می گردد و بیش از 55 درصد جمعیت بمبئی، ثروتمندترین شهر هندوستان در زاغه های فقیرنشین حاشیه شهر زندگی می کنند..
اما این مسئله ای است که اغلب سیاست مداران و رسانه ها بر آن سرپوش می گذارند و در گفتارها و نوشتارهای خود از هندوستان به عنوان بزرگترین دموکراسی جهان یاد می کنند(و کسی هم از خود نمیپرسد که بود یا نبود انتخابات و صندوق رای برای صدها میلیون هندی فقیر و گرسنه چه دردی را دوا می کند؟)

در نظام های سیاسی به اصطلاح دموکراتیک امروز در نقاط مختلف جهان هر آنچه اتفاق می افتد، آمد و شد افراد مختلف است و چیزی به نام «تغییر در میزان درآمد یا سطح زندگی افراد » مشاهده نمی شود.
امروزه حزاب و گروههای پرنفوذ سیاسی از طریق رسانه های قدرتمندشان و با صرف صدها میلیون (و شاید میلیاردها) دلار هزینه در انتخابات ها پیروز می شوند و در نهایت منافع شخصی یا گروهی خود را دنبال کنند. آنها گاهی برای سرگرم کردن توده ها در برخی حوزه های بی خطر مانند چگونگی مواجه با دگرباشان، قوانین سقط جنین و برخی آزادی های اجتماعی مواضع متفاوتی می گیرند و به این طریق سیاست های خود را مغایر حزب و گروه رقیب اعلام می کنند. اما آنها در مسائل بنیادی مانند ساعت کار یا سن بازنشستگی کارگران، حمایت از اقشار آسیب پذیر و فقرا، سیاست خارجی و امثالهم هیچ تفاوت دیدگاه مشخصی ندارند.
به عنوان مثال در انگلستان تونی بلر که نماینده حزب کارگر بود، دست راستی تر از تمام سیاست مداران محافظه کار عمل می کرد به گونه ای که در حمله به عراق و افغانستان به یار غار جرج بوش تبدیل شد و لقب سگ آمریکا را گرفت.
یا مردم فرانسه تفاوتی میان سارکوزی، اولاند و ماکرون احساس نکرده و نخواهند کرد.
در واقع در تمامی این کشورها حقوق کارگر، وضعیت بیکاری، سن بازنشستگی و مواردی از این قبیل همان بوده که هست و خواهد بود و نقش توده ها عملا شرکت در بازی ای به نام انتخابات است.
باراک اوباما با شعار تغییر سیاست خارجی امریکا به قدرت رسید ولی در عمل ادامه دهنده راه بوش و سخت گیرتر از او بود.یا ترامپ با شعار تغییر سیاست آمریکا در سوریه و تمجید از روسیه و پوتین به قدرت رسید اما چند ماه نگذشته درست مسیر سیاست های قبلی آمریکا در قبال روسیه و سوریه را پیش گرفت.
در دموکراسی های امروز، حوزه سیاست خارجی و اقتصاد که حوزه های اصلی و تاثیر گذار در زندگی مردم است عملا غیر قابل دستکاری و تغییر به شمار می رود.

بازیگران عمده حاضر در عرصه سیاسی ایران هم از این امر مستثنی نیستند. در واقع دو جبهه رقیب اصولگرا و اصلاح طلب در مورد مسائلی مانند توزیع عدالت اجتماعی، دفاع از حقوق کارگران، حمایت از اقشار ضعیف، سیاست خارجی و امثالهم سیاست تقریبا یک راست و مشابهی دارند و آنچه آنها را از یکدیگر متمایز می کند، مواجه با مسائلی مانند ورزشگاه رفتن زنان، گشت ارشاد، اردوهای مختلط دانشجویی، کنسرت فلان خواننده دست چندم پاپ در مشهد، میزان شل و سفت بودن روسری برخی زنان و امثالهم است‌.
@kharmagaas