فرهاد قنبری:. سیاست زدگی

فرهاد قنبری:
سیاست زدگی

⏺ جامعه امروز ما به همان میزان که سیاست زده است با دانش سیاسی بیگانه و ناآشناست. مردم جامعه ما صبح تا شب در هر مکان و زمانی اعمم از خیابان، پارک، خانه، مهمانی و داخل تاکسی دنبال گوش هایی هستند تا از وضعیت سیاسی حاکم بر جامعه شروع به غر و نق زدن نمایند(فرقی هم نمی کند که به همان مجلس یا نماینده ای بد و بیراه می گوید که خود رای داده است یا مقامی که از سوی نهاد یا شخصی منتسب شده است) آنها در هر شرایطی در جایگاه اپوزسیون قرار گرفته و در دستگاه حاکمه افراد را پیدا می کند تا با فحاشی (نه نقادی) به وی، خود را در جایگاه دانای کل بنشاند و در نهایت با یک نتیجه گیری ساده کار را کار انگلیس دانسته و همه اختلافات را جنگ زرگری قلمداد نماید.

⏺ در نظام های سیاسی توسعه یافته (اولین قدم) در مشارکت سیاسی رای دادن و شرکت در انتخابات هاست و همان افرادی که رای داده اند از فردای انتخابات با مشارکت فعالانه و با نگاه انتقادی در تمام امور ریز و درشت در کنار یا روبری دولت قرار می گیرند تا با یاداوری مداوم شعارهای انتخاباتی دولتمردان را در تحقق وعده هایشان یاری رسانده و خواسته های مدنی خود را نیز پیگیری نمایند. ام در ایران (اولین و اخرین قدم ) مشارکت سیاسی یعنی رای دادن است، آنهم رای دادنی که بیشتر از آنکه از معیاری محاسبه شده و عقلانی نشات گرفته باشد تحت تاثیر احساسات و جو انتخاباتی است.

⏺ در کشور ما اغلب افراد از فردای انتخابات دوباره در جایگاه نق زن همیشگی قرار می گیرند و با گفتن حرف ها و سخنان بی سرو ته و با این نتیجه گیری که «سگ زرد برادر شغال است و همشون سر و ته یک کرباسند» به سخنان خود پایان می دهند و به جای اینکه هیچ مطالبه جدی و قابل فهمی را ارائه دهد مدام با بهانه گیری های عجیب و غریب و شعارهای توخالی فضا و امکان مطالبه گری را از بین می برد.

⏺ ماکس وبر جامعه شناس المانی از سه نوع مشروعیت و اقتدار سیاسی سخن می گوید.
مشروعيت سنتی، مشروعيت قانونی-عقلانی و مشروعيت کاریزماتیک.
سه نوع مشروعیتی هر کدام کنش های اجتماعی متفاوت و خاص خود را ایجاد می کنند. بر اساس گفته وبر کنش عقلانی معطوف به هدف در مشروعیت عقلانی، کنش عاطفی در مشروعیت کاریزماتیک و کنش سنتی در مشروعیت سنتی بروز و نمود بیشتری می یابد. به عقیده وبر کنش عقلانی معطوف به هدف در جوامع توسعه یافته سیاسی غالب است و دو کنش دیگر ویژگی جوامعی است که از لحاظ توسعه سیاسی رشد چندانی نداشته اند.
مشروعيت کاریزماتیک مورد اشاره وبر ناشی از ویژگی های خاص(مانند قدرت بیان عالی، یا چهره جذاب و ...) برخی افراد است که با تحریک احسایات توده ها رای و عقیده آنها را به سوی خود جلب می کند. در این شرایط فرد کاريزما (کسی که محبوب قلوب مردم شده است) بدون توجه به اینکه که توانایی مدیریت و قدرت علمی و ذهنی اعمال حاکمیت را دارد یا نه با اقبال همگانی صاحب قدرت و شوکت می شود و سکان اداره جامعه را بر عهده می گیرد. کنش سیاسی غالب در مواجه با شخص کاریزما نه عقلانی بلکه بیشتر عاطفی و احساساسی است و توده ها با قهرمان سازی و پهلوان سازی از شخص خاصی او را به عرش رسانده و به عنوان منجی خود برمی گزینند.

⏺ نگاه اکثریت مردم جامعه ایران به حاکمان و دولتمردان همان نگاه به کاریزما و منجی است و به همین دلیل است که مدت کوتاهی پس از انتخاب هر حاکمی او مورد لعن و نفرین قرار داده و آرزوی مرگ او را می کنند. (کافیست به برآمدن شخصی مانند آقای احمدی نژاد نگاه کنیم که توده ها با شعارهایی مانند "جومونگ ایران زمین" و "فلفل ریزه میزه" او را بر شانه های خود نشاندند و بعد از مدتی در مواجه با تورم و گرانی با همان قدرت بر زمین کوبیدند)

⏺ در سیاست زدگی جامعه و گرایش به کنش سیاسی غیر عقلانی عوامل مختلفی نقش دارند که از مهمترین آنها می توان به:
۱- نهادینه نشدن امر سیاسی به عنوان یک امر عرفی که ربطی به مقدسات و تعصبات دینی و قبیله ای ندارد و به مسائل روزمره زندگی انسان گره خورده است و وظیفه اصلیش رتق و فتق همین امور پیش پا افتاده و عادی مانند کنترل تورم، گسترش رفاه، پاکیزه نگه داشتن شهر و کشور، حفظ امنیت و امثالهم است.
۲-تاریخ استبداد زده این سرزمین که از چند هزار سال پیش اینگونه القا کرده است که حاکم با داشتن فره ایزدی از سوی خداوند برگزیده شده است و وظیفه توده ها اطاعت بی چون و چرا و دعا در حق اوست. در واقع در این نگاه حاکم همیشه در جایگاه "قبله عالم" قرار داشته است و رعیت هم وظیفه ای جز نماز به سوی این قبله نداشته اند.
۳_نظام آموزشی کشور که از دوره ابتدایی تا فارغ التحصیلی از رشته های مختلف دانشگاهی، واحد درسی به نام آموزش سیاسی به شهروندان ارائه نمی دهد تا با اصول اولیه، وظیفه و اهداف نظام سیاسی و تعاریف برخی واژه های حداقل آشنایی را به دست آورند.
@kharmagaas