من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
فرهاد قنبری:
فرهاد قنبری:
کتاب آخرین سفر شاه نوشته ویلیام شوکراس خبرنگار انگلیسی روایت عبرت آموز و تلخ هیجده ماه آخر زندگی محمد رضا پهلوی پس از خروج از ایران است.
شوکراس در پیشگفتار کتاب می نویسد: "این کتاب سرگذشت یک سفر است، سفر توام با سرگردانی شاه به سوی تبعید و مرگ. ونیز عوامل گوناگون حکومت او و مناسبات او با انگلیسیها و آمریکائیها، ساواک، سیا، نفت و خرید اسلحه. داستان سقوط و تبعید شاه از جمله داستانهایی است که ماهیت روابط بین دولتها و رهبرانشان را نشان میدهد. داستان وفاداری و عافیت طلبی است. به قول ژنرال دوگل: «دولتها غولهائی هستند بی احساس.»"
رسم است که می گویند در عالم سیاست دوستی وجود ندارد و هر سیاست مداری که به مقامات سایر کشورها به عنوان دوست خود نگاه کند، قیافه را باخته است..رسم است که می گویند سیاست مدار باهوش، سیاست مداری است که پس از دست دادن با مقامات سایر کشورها انگشت های خود را می شمارد.. رسم است که می گویند شاه بدون تاج تخت یک شاه مرده است...
شاید به ندرت شخصی در تاریخ معاصر جهان به اندازه محمد رضا شاه پهلوی تک تک این جملات و سخنان عامیانه را با جان خود تجربه و لمس کرده باشد. شاه بلند پرواز و مغرور ایران که به دنبال رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ بود و چند سال پیش مقامات هفتاد کشور جهان را برای جشن های شاهنشاهی خود در ایران جمع کرده بود حالا در به در خانه ای بود که در آن به راحتی رنج و درد حاصل از بیماریش را تحمل کند و اندکی به گذشته خود بیاندیشد. آخرین شاه ایران به چشم خود دید که رئیس جمهور آمریکایی که می گفت هیچ جایی بهتر از تهران و هیچ میزبانی بهتر از شاه و شهبانو را برای مراسم شب کریسمس سراغ نداشتیم، چگونه یک احوالپرسی ساده را هم از او دریغ کرد. آخرین شاه پهلوی به چشم خود دید که چگونه کشورهای غربی یکی یکی چشم های خود را به روی او بستند و از پذیرش درخواست پناهندگی او سر باز زدند...
حکایت تلخ ماههای آخر زندگی محمد رضا شاه، داستان آواره گی است، آوارگی از مصر و مراکش و باهاما تا مکزیک و آمریکا و پاناما، داستان ماههای آخر زندگی محمد رضا شاه داستان بی حرمتی ها و زخم زبان هاست ( آن هم از سوی کسانی مانند عمر توریخوس حاکم پاناما که شاید شاه در طول حیاتش هیچگاه او را در حد و اندازه دیدار و ملاقات با خود نیز به رسمیت نمی شناخت)
فرح پهلوی در آن روزها می گوید "دنیا طوری با ما رفتار میکند که گویی بزرگترین جنایت کاران روی زمین هستیم. رفتاری که با ما میشد و از محلی به محل دیگر پرتاب میشدیم وحشتناک بود"
کسی نمی داند که محمد رضا شاه در آخرین ماهها و روزهای زندگی اش به چه می اندیشید و چه نگاهی به گذشته خود داشت ، اما هر چه بود بیماری سرطان و مرگ زود هنگام او را باید از خوشبختی های آن روزهای او به شمار آورد.
@kharmagaas