در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و قطب بندی جهان به بلوک‌های متخاصم، هنر به سبقه کاملا سیاسی و ایدئولوژیک به خود گرفت و هنرمند در موض

در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و قطب بندی جهان به بلوک های متخاصم، هنر به سبقه کاملا سیاسی و ایدئولوژیک به خود گرفت و هنرمند در موضع نقد اجتماع ظاهر شد.
در این زمانه به سهراپ سپهری که بی تفاوت از این جهان پر آشوب از "ساقه ناز" و "شقایق" و " گل شبدر" و زیبایی" کرکس سخن می گفت انتقادات زیادی از سوی سایر شاعران وارد می شد. سپهری در یکی از اندک پاسخی های خود به این قسم منتقدان خود می گوید:
"دنیا پر از بدی است و من شقایق تماشا می کنم
روی زمین میلیونها گرسنه است.کاش نبود. ولی وجود گرسنگی،شقایق را شدیدتر می کند و تماشای من ابعاد تازه ای به خود می گیرد. یادم هست در بنارس میان مرده ها و بیمارها و گداها از تماشای یک بنای قدیمی دچار ستایش ارگانیک شده بودم. پایم در فاجعه بود و سرم در استتیک. وقتی که پدرم مُرد، نوشتم: پاسبانها همه شاعر بودند
حضور فاجعه آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکّه بود وگرنه من می دانستم و می دانم که پاسبانها شاعر نیستند.در تاریکی آنقدر مانده ام که از روشنی حرف بزنم.چیزی در ما نفی نمی گردد. دنیا در ما ذخیره می شود. و نگاه ما به فراخور این ذخیره است و از همه جای آن آب می خورد

@kharmagaas