من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
زیستن_ آکی را کوروساوا.. «ساعتها را بگو بخوابند. بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست»
زیستن_ آکی را کوروساوا
"ساعتها را بگو بخوابند
بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست"
زیستن حکایتی در حال وقوع در بستر جامعه خشک، بوروکراتیک و منظم ژاپن مدرن است. کانجی واتانابه کارمند تنها و افسرده شهرداری پس از سی سال دست و پا زدن در میان پرونده ها و کاغذ پاره ها در یک محیط و فضای بسته، متوجه می شود که به بیماری سرطان دچار است و به زودی از دنیا خواهد رفت. او پس از ابتلا به این بیماری در می یابد که تمام زندگی خود را در بطالت و پوچی گذارنده و نه برای لذت و شادی خود و نه برای دیگران خدمتی کرده است.
واتانابه در ماههای آخر حیات خود تصمیم می گیرد نامی نیک قبل از مرگش به یادگار بگذارد و با تلاشی فراوان نفس های آخرش را برای ساخت زمین بازی در یک منطقه محروم برای کودکان صرف می کند.
@kharmagaas