جان راستین سامان جمهوری رم را سنت آگوستین نیک دریافته است

جانِ راستینِ سامانِ جمهوریِ رُم را سنت آگوستین نیک دریافته است. به هر کجا که این سامان سیاسی فرمان روا باشد خودبینی و خودپرستی در کانون می نشیند و هر آیینِ مینوی و هر نژادگی در فرمان روایی را به سوی مغاکِ نهستی می راند. در سامان جمهوری، تنها کهمنشی ها دامن می گسترند و تن آسانی جای استواری در آیین ها و باورهای والا را می گیرد. توده ها ارج می یابند و نژادگان به آنسوی فرمانروایی رانده می شوند. ناشایستگان بر اورنگ فرمان می نشینند و مردمان را و رفتارهای ارجمند را به تباهی می کشانند.
سخن سنت آگوستین را با هم می خوانیم:

« فقط جمهوری برپا باشد و شکوفا شود و منابع آن افزایش یابد؛ از طریق کشورگشایی شکوهمند شود، بلکه بهتر است برای خود آرامش تأمین کند؛ سایر امور برای ما اهمیت ندارد. آنچه اهمیت دارد، این است که هرکس بتواند بر ثروتِ خود بیفزاید تا مخارج اسرافکاری های روزانه ی خودش را داشته باشد و اقویا ضعفا را برای اهداف خودشان خاضع کنند. بگذارید بینوایان برای لقمه ای به بندگی ثروتمندان تن در دهند و تحت حمایت آنان از آسایشی ناچیز برخوردار شوند؛ بگذارید ثروتمندان با بینوایان که به آنان وابسته اند، بدرفتاری کنند تا غرورشان ارضا شود. بگذارید مردم نه تنها کسانی را که از منافعشان حمایت می کنند، بلکه کسانی را نیز که برای آنان لذّت فراهم می کنند، بستایند. بگذارید هیچ وظیفه ی سختی مقرر نشود و هیچ آلودگی ای ممنوع نشود. بگذارید پادشاهان کامیابی های خود را نه با پارسایی رعایا، بلکه با فرومایگی آنان ارزیابی کنند. بگذارید مردم ایالات به پادشاهان نه به عنوان راهنمایان اخلاقی، بلکه به عنوان خداوندان اموالشان و تأمین کنندگان لذّت هایشان وفادار باشند؛ نه با احترام قلبی، بلکه با ترسِ حقارت آمیز. بگذارید قوانین به آسیب زدن به اموال انسان ها بیش از آسیب زدن به شخصیتِ آنان توجه داشته باشند. بگذارید کسی را به داوری نبرند، مگر کسی که به اموال، خانواده یا تندرستیِ دیگری آسیب بزند یا برخلافِ میلِ آن شخص مزاحم یا مانع وی شود. ولی در امور شخصی، بگذارید هر کسی همراهِ خانواده ی خودش یا با کسانی که می خواهد، هر چه را می خواهد، آزادانه به هرکس انجام دهد. بگذارید تعداد زیادی از روسپیان برای استفاده ی هر کس که می خواهد، به ویژه کسانی که نمی توانند معشوقه ی خصوصی بگیرند، آماده باشند. بگذارید خانه هایی بزرگ و مزیّن ساخته شود و در آنها مجلل ترین مهمانی ها را برگزار کنند تا هر کس که می خواهد، بتواند روز یا شب به بازی و میگساری و تهوع و ولخرجی مشغول شود. بگذارید آهنگِ رقاصان و خنده ی بلند و بی ادبانه ی تماشاخانه ها همه جا به گوش برسد و لذّت های بسیار بیرحمانه و شهوت انگیز هیجانی دائمی فراهم شود. اگر کسی از این شادی ها متنفّر باشد، او را به دشمنی با جامعه متهم کنید و اگر کسی برای اصلاح یا برانداختنِ آنها بکوشد، غوغاسالاران او را ساکت کنند یا از کار برکنار و از جمع زندگان اخراج شود. بگذارید این موجوداتی که چنین شرایطی را برای مردم پدید آورده و آن را تثبیت کرده اند، خدایانِ واقعی به شما آیند. بگذارید آنان به گونه ای که دوست دارند، پرستیده شوند؛ بگذارید آنان از بازی های مورد علاقه ی خویش همراه پرستندگانشان بهره مند شوند یا اینکه صرفأ آنها را از آنان مطالبه کنند. فقط مواظب باشند که دشمن، طاعون یا هر بلای دیگر این شادی ها را به خطر نیندازد.
کدام انسانِ عاقلی این “جمهوری” را همتای امپراتوری روم، بلکه کاخِ سارداناپال[ آشور بانیپال ]
نمی داند؟ »

[شهر خدا، آگوستین قدیس، کتابِ دوم، فصل ۲۰، صفحات ۹۵-۹۴، مترجم: حسین توفیقی]


کانالِ فلسفیِ « تکانه »

#خسرو_یزدانی
#تکانه

@khosrowchannel