نظر کاسیرر دو مفهوم مهم در زبان وجود دارد: یکی «هستی» (Being) و دیگری «نفس» (یا خود) (Self)، ظهور این دو معنا نشان‌گر تکامل زبان ا

@linguisticsacademy
به نظر کاسیرر دو مفهوم مهم در زبان وجود دارد: یکی «هستی» (Being) و دیگری «نفس» (یا خود) (Self)، ظهور این دو معنا نشان گر تکامل زبان است. در دوران قبلی واژه ی هستی «است» بود و نفس از دل آن بیرون آمد و آدمی در سایه ی همین مفهوم هستی وجود واجب را تحت یک عنوان واحد مورد بحث قرار داد. بدین ترتیب وحدت خداوند از وحدت هستی مشتق گردید. وقتی که نفس از «من» مشتق گردید، حوزه ی جدیدی از اندیشه را به روی آدمی گشود و اسطوره نیز از بستر تکامل این دو شکل زبانی (هستی و خود) دگرگون شده و ماهیتی تازه یافت. تمامی سعی کاسیرر این است که نشان دهد اسطوره در محوریت زبان و پیوند با مفهوم وجود و تکامل ذهنی ریشه دارد. بنابراین زبان سرچشمه ی پیدایش اسطوره است.

نظریه ی زبان و اسطوره در نگرش کاسیرر بر اساس معرفت شناسی کانت آلمانی شکل گرفته است. وی مدعی است که کارکرد ذهن آدمی عقلانی کردن تجربه های روزمره است. او این فراگرد را «بازنمایی» (Represention) می نامد.

تلقی نمادین از زبان درصدد است، تصوری فراتر از معناهای فرهنگنامه ای و فقه اللغه ای به وجود بیاورد و معتقد است که کار زبان کاهش ایهام ها و فهم متن زبان گفتاری و نهادینه کردن آن است. از این جهت هویت زبان ساختاری چند لایه است که شماره گان آن مانند هرگونه گفتار دیگری ساخته شده است این چند لایه بودن محصول شماره گان است که معناهای چندگانه دارد و رولان بارت به این نکته تأکید کرده است که «هیچ چیز برای جامعه اساسی تر از طبقه بندی زبان های آن جامعه نیست».

«لوی استروس» (متولد 1908) از انسان شناسان سده های اخیر به زبان از دیدگاهی نمادین و ساختاری نگریسته و معتقد است که زبان ساختاری نهایی و بنیادین برای شناخت اقوام و ملل دیگر است که در زیرساخت های اجتماعی ساخته ی انسان نهفته است و این نهادها و ساختارها بر زبان حاکم است. پژوهش این ساختارِ ناخودآگاهِ عینی که کارکردهای اصل ساختار ذهن را منعکس می کند، روشن کننده ی سازوکار دلالت معنایی در کنش آدمی است. به نظر استروس ذهن آدمی ساختمانی ساختاری دارد و از این نظر، میان ذهن انسان های متمدن امروزی و انسان های ابتدایی تفاوتی وجود ندارد. تنها تفاوت موجود در پدیده های پیش روی آن ها است و این تصور که انسان های ابتدایی فاقد فرهنگ بوده اند تصور نادرست و ناقصی است.

هر اسطوره برای شناخت یک فرهنگ و ملت مانند نت موسیقیایی است و اسطوره و موسیقی هردو از یک خاستگاه یعنی زبان ریشه گرفته اند. اسطوره بیان خاصی از زندگی و دریافت منطق شکل دهنده ی آن به معنای درک کنش های ذهنی است. «هر اسطوره مانند گفتاری در درون نظام نمادین زبان است» و از این جهت اسطوره شناسی با زبان شناسی و نشانه شناسی به سختی به هم وابسته اند. برای فهم معنای اسطوره باید ساختارهای نهانی و عمیق آن ها را مورد بررسی قرار داد و روابط میان دال و مدلول را یافت. لا اسطوره چیزی جز حکایت ذهن آدمی بر بستر زبان نیست، از این جهت استروس و کاسیرر در تأکید بر ذهن و زبان توافق دارند، اما به نظر استروس زبان امری ناخودآگاه است که برای درک کردن باید بیان شود.

حاصل آن که زبان و کلام انسان با آگاهی انسانی و ذهن و فرد او پیوندی عمیق دارد؛ اگرچه زبان خصلتی نمادین یا حیثیتی کارکردی و یا عملکردی ارتباطی داشته باشد، بر این نکته تأثیر می گذارد. «زبان به دور از هر کارایی عملی و بلاواسطه به ما می آموزد که واژه ها نمادهای نهایی اندیشه اند و نیروی زندگی یا مرگ در زبان نهفته است. و بیان گر این است که کلام فی نفسه قدرت است، زیرا به نیروهای پنهانی و پر رمز و راز زندگی و حیات می بخشد. نقش و کار کلام برانگیختن نیروهایی است که تاکنون پنهان بوده اند و تنها در انتظار فرمان کلام بوده اند تا بر آن ها پرتو افکند و آشکارشان سازد و امکان ورودشان را به قلمرو وجود و زمان فراهم آورد. این همان نیرویی است که انسان از همان بدو پیدایش تمدن به کلام نسبت داده است.

و ما اینک در دوران «ناتمامیتِ آگاهی ها» و در پیچ وخم «سوءتفاهم ها» و گذر از «عصر بلاغت و خطابت به دوران تفهیم و تفاهم» به تقریب و تشریک افق ها و کنش های ارتباطی زبان و کلام نیازمندیم. ما برای درنوردیدنِ فاصله های مکانی ـ زمانی و برای کاربرد صحیح کلمات و انحلال (Desolve) مقصودها برای نقب زدن به بسترهای مغفول و پنهان یک مسأله به گفت وگو نیازمندیم. چراکه از مجرای زبان، دنیاهای مختلف وحدت و فعلیت می یابند و درهای جهان بر روی یکدیگر بازگشوده می شود.ص۳
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/7411/9229/کنش-ارتباطی-و-ماهیت-شناخت-زبان