زبان، فرهنگ، ترجمه. نوشته برونو اسیمو.. سایت کورس لوگوس

زبان، فرهنگ، ترجمه
نوشته برونو اسیمو

سایت کورس لوگوس

به منظور درک فعالیتي كه به هنگام ترجمه صورت مي ­گيرد، نیاز به توضيح اين مطلب است که مقصود از «زبان» و «فرهنگ» چیست؟ و رابطه میان آن ها چیست؟ اتخاد رویکردی صرفاً زبانشناختی به ترجمه سوالات زیادی را بی پاسخ خواهد گذاشت و از سوی دیگر نيز، ممکن نیست که [زبان شناسي را رها كنيم و] صرفاً بر رابطه ­ی میان فرهنگهای مختلف تأكيد كنيم. مطالعات گوناگون درباره ترجمه به هر دو مولفه توجه دارد چرا که این دو تلقي و تصور سرانجام به منظرگاهي یکسان ختم می­شوند- آنگونه که ویدرسپون (Witherspoon ) آن را به وضوح بیان می­کند:

اگر از منظری زبانشناختی به فرهنگ بنگریم، تصویری تک بعدی از فرهنگ بدست می­آوریم، و اگر به زبان از منظری فرهنگی نظر کنیم، تصویری تک بعدی از زبان فراچنگ خواهيم آورد. [1]

پتر توروپ (Peeter Torop )، رئیس دپارتمان نشانه شناسی دانشگاه تارتو (University of Tartu )، آثار گسترده ای درباره علم ترجمه نگاشته است. وي در آخرین اثر خود با عنوان ترجمه تام (total translation ) (Total´nyj perevod ) [2] ، که از سوی گوارالدی-لوگوس (Guaraldi-Logos )به زبانهای ایتالیایی و انگلیسی منتشر شده، معتقد است که می­توان «زبان» را «فرهنگ» در نظر گرفت، و از طریق روی آوردن به شکلی از سخن به نام «synecdoche » (ذكر جزء و اراده كل) که عبارت است از بکارگیری یک جزء (زبان) به نیابت از کل (فرهنگ). با این کار، می­توانیم بگوییم که این رویکرد یک رویکرد «زبانشناختی» است، همانگونه که در آراء یاکوبسن نیز آن را دیدیم، جرا که مفهوم «زبانشناسی» (linguistics ) به بسیاری از موضوعات دیگر مانند نشانه شناسی (semiotics )، انسان شناسي فرهنگي (cultural anthropology )، روایت شناسی (narrotology )، و نظریه ادبی (literary theory ) ارتباط پيدا مي­كند.

نگرشی دیگر که می­توان در اینجا اتخاذ کرد، آن است که «زبان» (language ) را نه به عنوان موضوع مورد مطالعه، بلکه به عنوان یک فرازبان (metalanguage ) در نظر بگیریم: توضیح مطلب آنکه از زبان می­توان به عنوان ابزاری برای توصیف یک زبان (code ) دیگر، یعنی زبان فرهنگی (cultural code ) بهره جست. به عبارت دیگر، بر اساس این تلقي و فهم (conception )، زبان به عنوان ابزاری در نظر گرفته می­شود برای توصیف و بیان فرهنگی که خود به آن فرهنگ تعلق دارد.

توروپ اما یک توصیف دیگری از «زبان» (language ) ارائه می­دهد: و آن اینکه زبان را به عنوان یکی از صدها نظام نشانه ای (semiotic system ) در نظر بگيريم که می­توان در یک فرهنگ یافت. مقصود از «نظام نشانه ای» هر نظامی از نشانه­ها (sign systems ) ست، مانند موسیقی، نقاشی، و البته زبان طبیعی (natural language ). به منظور بررسی فعالیتی که به هنگام ترجمه صورت می­گیرد، باید هر سه مفهوم از زبان را مورد بررسی قرار دهیم.

زمانی که اختلافات فرهنگی و زبانشناختی [زبان مبدأ و زبان مقصد] را همزمان مورد توجه قرار می­دهیم، و به طور کلی از ترجمه پذیری سخن می­گوییم، بدون اينكه يك اثر يا موردي خاص را مد نظر داشته باشيم، باید به یاد داشته باشیم که هر دو زباني، به نسبتی کم یا زیاد، بر اساس اینکه در کدامیک از موارد زیر با هم اختلاف دارند، می­توانند به همدیگر ترجمه شوند [.] [اين انواع اختلافات زبانها از اين قرارند]:

1. زبانهایی که نه [پيشينه­ي] فرهنگ مشترکی دارند و نه به لحاظ زبانی با هم اشتراکاتی دارند [ساختارهاي زباني مشتركي ندارند]، مانند زبان انگلیسی و زبان اسکیمویی، یا زبان ایتالیایی و زبان چینی، یا زبان یونانی و زبان آلمانی.
@linguisticsacademy
2. زبانهایی که ساختارهای زبانی مشترک، اما پیشینه فرهنگی متفاوتی دارند، مثل زبان چک، و زبان اسلواکی. هر دو زبان به خانواده ی زبانهای اسلاو تعلق دارند، اما مناطق جغرافیایی ای که محل سکونت چکها و اسلواكي­ها بوده، به لحاظ تاریخی بیشتر از یکدیگر جدا بوده­اند، تا اینکه به یکدیگر پیوسته باشند. منطقه بوهیما (Bohemia ) [محل سكونت چكها] در دوره های مختلفی استقلال را تجربه کرده است، یا در دورهایی، جذب قلمرو ژرمانها شده است، در حالی که اسلواکی در دوره­هایی طولانی بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان بوده است. نمونه دیگری که می­توان با توجه به تحولات فرهگی رخ داده در سده­های گذشته در این مقوله قرار داد، انگلیسی انگلستان و انگلیسی آمریکا است، که پیش از ورود اینترنت به زندگی اجتماعی و پیش از طرح مقوله جهانی سازی، تحولات زبانشناختی نسبتاً مستقلي از یکدیگر داشتند؛
ص۱