در این نظریه، ترجمه عرصه‌ی تجلی تن در متن است و بنابراین باید گفت رابطه‌‌ی میان حس و اندیشه و فراتر، تأثیر احساسات ما در تصمیم گیر

در این نظریه، ترجمه عرصه‌ی تجلی تن در متن است و بنابراین باید گفت رابطه‌‌ی میان حس و اندیشه و فراتر، تأثیر احساسات ما در تصمیم گیری نهایی در مورد این یا آن مسئله‌ی ترجمه، که در نظریه‌ی سوماتیک ترجمه مطرح می‌شود، افق‌های بسیار متفاوتی را پیش روی علاقه‌مندان به ترجمه می‌گذارد.

برخی از تئوریسین‌های ترجمه، ازجمله ژیری لوی، نظریه‌پرداز اهل چک، اساساً ترجمه را فرآیند تصمیم‌گیری تلقی کرده‌اند. تصمیم‌هایی که مترجم حین رویارویی با یک مجموعه گزینه‌ی محدود که در پیش روی خود دارد، اتخاذ می‌کند. پس اگر ترجمه در تحلیل نهایی، عبارت است از یک مجموعه انتخاب از میان گزینه‌هایی محدود؛ اینکه تصور کنیم مبنای انتخاب‌های مترجم صرفاً محاسبه‌ی منطقی گزینه‌ها است، بسیار ساده‌انگارانه خواهد بود. چه، به‌ویژه در ترجمه‌ی ادبی، بسیاری از اوقات مثلاً در حین بلند‌خوانی‌ای که مترجم برای خود می‌کند، تفاوت کلمات، ساختارها، لحن و سبک و درنهایت انتخاب یا عدم انتخاب یک معادل، دقیقاً بستگی به حسیات مترجم نسبت به این موارد زبانی دارد.(۲)

تا جایی که می‌دانم در ایران مطلقاً یک کلمه هم در ارتباط با نظریه‌ی سوماتیک ترجمه نوشته‌نشده است. این البته با در نظر گرفتن اوضاع وخیم این رشته در دانشگاه‌های ایران امری کاملاً طبیعی است. اما این عدم اطلاع از نظریه‌های ترجمه، از آثار مهم‌ترین اندیشمندان این رشته و از نحوه‌ی صورت‌بندی و شکل‌گیری این نظریه‌ها نباید به‌تمامی قشر مشغول در این حوزه تعمیم داده بشود. همین‌طور سخن از «پیش‌پاافتادگیِ این پرسش [جایگاه ادراک در ترجمه ]برای دانشجویان رشته‌ی ترجمه» (۴) اگرچه قطعاً درست و وارد است، نباید دستاویز تدارک هجمه علیه دانشجویان این رشته قرار بگیرد. چه، بحران مطالعات ترجمه در دانشگاه‌های ایران که حدود ۷ سال آن را از نزدیک لمس کرده‌ام، بیشتر از بی‌سوادی دانشجویان (که قطعاً وجود دارد)، ناشی از نبود اساتید باسواد، کتاب‌های نظری، سیلابس درسی، ژورنال‌های معتبر و هزارویک مشکل دیگر است که شاید طرحش در مجالی دیگر بهتر باشد.

برگردیم به بحث خودمان. هدف از نوشتن این چند خط نشان دادن قطره‌ای از دریای آثاری بود که در مورد ترجمه و زوایای مختلف آن نوشته و طرح‌شده است. هر نظریه‌ی ترجمه‌ای خواه‌ناخواه نخست باید تکلیف خود را با نظریه‌ی زبان و معنا و پارادایمی که می‌خواهد در درون آن پروژه‌ی خود را پیش ببرد، روشن بکند. رابینسون در نظریه‌ی سوماتیک ترجمه از ویلیام جیمز (معنا به‌مثابه احساس) و ویتگنشتاین (معنا به‌مثابه‌ی کاربرد زبان) بهره می‌جوید. آن‌طور که خود او می‌گوید در صورت‌بندی بحث خود وامدار بسیاری از نام‌های بزرگ است ازجمله: «فیلسوفان قدرت (نیچه، هایدگر، فوکو)، فیلسوفان زبان روزمره (آستن، ویتگنشتاین)، فیلسوفان بدن (جیمز، مرلوپونتی، باتلر)، و همچنین روانکاوان (فروید، لکان، فلمن)، زبان‌شناسان شناختی (لیکاف و جانسون)، جامعه‌شناسان (بوردیو) و درنهایت عصب‌پژوه‌ها (داماسیو).» (۵) از دیگر نظریه‌پردازان ترجمه که با نگاه به سنت پدیدارشناسی به طرح آراء خود پرداخته‌اند، می‌توان به Clive Scott اشاره کرد که البته او هم به سرنوشت رابینسون دچار شده، و حداقل من نوشته‌ای در مورد دو کتاب مهم او (Literary Translation and the Rediscovery of Reading)، (The Work of Literary Translation) ندیده‌ام.

خواندن متن مهران موسوی برایم از این لحاظ که در آن دست روی یکی از مهم‌ترین مسائل ترجمه به‌خصوص ترجمه‌ی ادبی گذاشته‌، بسیار جالب بود. امیدوارم این متن، توانسته باشد ایده‌ی اصلی نهفته در بطن نوشته‌ی او را دقیق‌تر نشان بدهد.

مهرداد رحیمی مقدم

ارجاعات:
1. Lakoff, G., & Johnson, M. (1980). Metaphors we live by. Chicago
2. Robinson, D. (2003). Performative linguistics: speaking and translating as doing things with words: Routledge. (70-71).
3. Robinson, D. (1991). The translator's turn. JHU Press. P. 5
4. https://t.me/madrasefalsafe/1400
5. Zhu, L. (2012). The translator-centered multidisciplinary construction. Peter Lang. P. 129

ص۲