زبانشناسی شناختی. یکی از مکاتب نوین زبانشناسی است

زبانشناسی شناختی
یکی از مکاتب نوین زبانشناسی است. دبیرمقدم (1383، فصل اول) سه نگرش غالب در زبانشناسی امروز را نگرشهاي صورتگرا، نقشگرا
و شناختی میداند. اگر بتوان اکثر نظریه ها و مکاتب زبانشناسی را به
جزیره اي مانند کرد که حوزه و مرز مشخصی دارند، زبانشناسی شناختی را باید به مثابه مجمع الجزایري در نظر گرفت
که شامل چندین جزیره کوچک است. این جزایر کوچک نظریات مختلفی هستند که همگی به نوعی به هم مربوطند.
زبانشناسی شناختی چارچوبی انعطاف پذیر است، اما نظریه اي واحد نیست. زبانشناسی شناختی را میتوان به خانواده اي تشبیه کرد که اعضاي آن داراي ویژگیهاي مشترکی هستند، هرچند با همدیگر تفاوتهایی نیز دارند. زبانشناسان شناختگرا، مانند همه زبانشناسان، زبان را به عنوان موضوع علم خود مطالعه میکنند و سعی در توصیف نظام و نقش زبان دارند. آنها به بررسی رابطه میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او می پردازند. یکی از دلایل مهم آنها در مطالعه زبان از این فرض ناشی میشود که زبان الگوهاي اندیشه و و ویژگیهاي ذهن انسان را منعکس میکند (کرافت و کروز 2004). بنابراین مطالعه زبان از این نگاه، مطالعه الگوهاي مفهوم سازي است. با مطالعه زبان میتوان به ماهیت و ساختار افکار و آراي ذهن انسان پی برد. این مکتب تا حدود زیادي ریشه در مباحث زبانی مطرح در دهه هاي 1960 و 1970 دارد. در واقع این نگرش ماحصل "نزاع هاي زبانشناسی " میان معنی شناسان زایشی و طرفداران چامسکی است. دو تن از این افراد، یعنی جرج لیکاف و رونالد لانگاکر، در ادامه به این نتیجه رسیدند که نگرش در نظریه زبانشناسی باید از ریشه تغییر کند. آنها به این نتیجه رسیدند که برخلاف آنچه چامسکی و طرفدارانش به آن معتقدند بنیاد مطالعات زبانی باید بر اساس معنی باشد و قواي شناختی انسان در این مطالعه مدنظر قرار گیرند. تنها با این نگرش است که یافته هاي زبانشناسی می توانند واقعیت روانشناختی داشته باشند. این نگرش که ابتدا به عنوان شاخه اي از دستور زایشی از متن آن جدا شد، در ادامه به دیدگاهی مخالف تبدیل گشت. آنها با نگرش تعبیري به معنی مخالف بودند و بررسی معناي زبانی را بر اساس معنی شناسی صدق و کذب و مولفه هاي معنایی نادرست میدانستند. در زبانشناسی شناختی فرض بر این است که زبان یک قوه ذهنی غیرحوزه اي و وابسته به دیگر قواي ذهنی است ( لانگاکر 1987،1990،1991). در دیدگاه ساختگرایی و زایشی عکس این فرض حاکم است. کتابهاي لیکاف (1987) و لانگاکر (1987) دو اثري هستند که پایه مکتب شناختی در آنها پی ریزي شده است.

زبان شناسی شناختی

راسخ مهند
@linguisticsacademy