📈شکست سقف آرزوها.. ✍️ندا جعفریان- دانش‌آموخته ریاضی و MBA دانشگاه صنعتی شریف

📈شکست سقف آرزوها

✍️ندا جعفریان- دانش‌آموخته ریاضی و MBA دانشگاه صنعتی شریف

🔹مرگ زودهنگام ریاضیدان جوان ایرانی، مریم میرزاخانی، جامعه را در بهت و حیرت فرو برد. تنها حدود سه سال پیش از آن، او بالاترین نشان علمی ریاضیات جهان را دریافت کرده بود و به‌عنوان اولین زن و ایرانی برنده مدال فیلدز، تبدیل به یکی از اسطوره‌های علمی ایران و جهان شده بود. از این‌رو مرگ او زمینه‌ساز بحث‌های زیادی خصوصا در شبکه‌های اجتماعی شد. هرکسی از ظن خود به زندگی و مرگ این دانشمند پرداخت و سوالات زیادی مطرح شد، از حادثه تصادف سال 1376 گرفته تا بحث تابعیت فرزندان مادران ایرانی. مهاجرت مریم یکی از مواردی بود که سبب شد تا نگاه‌ها بار دیگر به بحران فرار مغزها در ایران جلب شود.



🔹«مریم میرزاخانی دوران دبیرستان را در دبیرستان فرزانگان تهران و دوران کارشناسی خود را در دانشکده ریاضی دانشگاه صنعتی شریف گذراند و پس از آن به آمریکا مهاجرت کرد.» این جملات برای هر فرد در نقاط مختلف جهان می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. اولین مفهومی که از آن استنباط می‌شود این است که مریم یک زن ایرانی متولد دهه 50 است که قسمت زیادی از سال‌های حیات و نیز تحصیل خود را در ایران گذرانده است. این موضوع بدون شک امیدوار‌کننده و سبب افتخار است؛ اما توجه بسیاری از ایرانی‌ها به مهاجرت مریم جلب می‌شود و اینکه مریم و بسیاری از نوابغ همچون او «ناچار» به ترک کشور شده‌ا‌‌ند. اما «ناچار» بودن به چه معناست؟ برای بسیاری از افراد تصمیم مهاجرت از زادگاه، به هدف دستیابی به «زندگی بهتر» است. اما «زندگی بهتر» برای افراد مختلف معانی مختلفی دارد. هرچند که در تعریف فرارمغزها همه مهاجران فارغ‌التحصیل دانشگاهی به منزله نیروی انسانی تحصیلکرده و دانش‌پیشه به حساب می‌آیند، اما برای تحلیل و ارائه راهکار برای بهبود شرایط، لازم است گروه‌های مختلف مهاجر با انگیزه‌های مختلف شناسایی شوند. در عین حال که برای اغلب افراد «زندگی بهتر» مترادف را دستیابی به رفاه و سبک زندگی مطلوب است، برای گروه قلیلی تنها امکان تحصیل و پژوهش در زمینه دلخواه مطرح است و نقش عوامل دیگر کمرنگ است.

🔹حال می‌توان این پرسش را مطرح کرد که آیا می‌توان چنین امکاناتی را در کشور ایجاد کرد تا از مهاجرات مریم‌ها جلوگیری کرد؟ آیا دانشکده ریاضی دانشگاه صنعتی‌شریف که محل تحصیل دوران کارشناسی مریم میرزاخانی بود، امکان تبدیل شدن به مرکزی علمی نظیر دپارتمان ریاضیات دانشگاه هاروارد را دارد؟ اگر جواب این سوال مثبت است، چگونه و در چه مدتی؟ اما در اینجا می‌توان سوالات دیگری نیز مطرح کرد: آیا این امر مطلوب است؟ آیا چنین سرمایه‌گذاری به لحاظ استراتژیک برای کشور مناسب است؟ و از همه این‌ها مهم‌تر، اگر مریم میرزاخانی در کشوری از نظری فرهنگی و اقتصادی توسعه‌یافته متولد شده بود، بازهم ناچار به ترک کشور نمی‌شد؟ نکته جالب‌توجه این است که تاکنون همه برندگان مدال فیلدز در زمان دریافت این جایزه در 13 دانشگاه در 3 کشور آمریکا، انگلستان و فرانسه مشغول تحصیل بوده‌اند. این موضوع هرچند نشان از این دارد که این کشورها بستر مناسبی برای پژوهش ریاضیات فراهم کرده‌اند و مقصد بسیاری از ریاضیدانان از سراسر جهان هستند، اما به تنهایی نقطه ضعفی برای سایر کشورهای جهان به‌شمار نمی‌رود بلکه برعکس کشوری نظیر ایران که زمینه ظهور و شکوفایی نوابغی نظیر مریم را فراهم کرده‌ است، باید به نظام آموزشی خود ببالد.

🔹موضوعی که در مورد ایران جای پرسش و نگرانی دارد این نیست که چرا مریم میرزاخانی در ایران نماند، بلکه این است که آیا مدارس و دانشگاه‌های ایران قادر به پرورش مریم‌ دیگری (در هر رشته‌ای) هستند؟ متولدین دهه 50 و 60 در مدارسی تحصیل کردند که با حداقل امکانات فیزیکی، قادر به جذب معلمان قوی و دانشمند بودند. در آن دوران هم دانشگاه‌ها به میزان کافی فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته‌های علوم‌پایه پرورش داده بودند و هم وزارت آموزش و‌پرورش با همه دشواری‌های موجود قادر به جذب فارغ‌التحصیلان توانمند دانشگاهی به‌عنوان معلم دبیرستان بود. متاسفانه چنین بستری در حال‌حاضر وجود ندارد، فارغ‌التحصیلان توانمند علوم‌پایه یا از کشور مهاجرت می‌کنند یا جذب رشته‌ها و مشاغل دیگری غیر از معلمی می‌شوند. گوهر کمیاب اقتصاد کشور، با وجود خیل عظیم فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، در همه رشته‌ها، بدنه کارشناسی قوی و توانمند است که بستر آن جز از طریق آموزش و پرورش قوی و نیز فرهنگ‌سازی در جامعه ایجاد نمی‌شود.

🔹اقتصاد در گذر زمان:
@m_ali_mokhtari