📝فخرالدین دانش آشتیانی:. مردی که کار کردن با او سخت است ولی از آن لذت می‌برید

📝فخرالدین دانش آشتیانی:
مردی که کار کردن با او سخت است ولی از آن لذت می برید

✍حسين افصح - مدیر دبیرستان مفید

🔹نمره گرفتن در بعضی از درس ها سخت است چون یا ذاتاً درس سختی هستند یا دبیر سخت گیری دارند. اما موفق شدن در امتحان جبر آقای دانش یک چیزی بود ماورای تصور معقول. یعنی اگر بعد از چهار ساعت نشستن پای پنج تا سوال می توانستی نمره 16 بگیری، یک چیزی بود در حد فتح قله دماوند یا شکستن رکورد یک ضرب دسته ی سنگین وزن. خیلی اوقات، آن میانه های امتحان وقتی بچه ها خالی می شدند، می گفتند: ناصر یه کمکی کن و شهید ناصر شفیعی که صدای زیبایی داشت و مرد اول مسابقات قرآن بود، شروع می کرد به خواندن آیاتی که هم آراممان می کرد و هم توانی تازه به ما می داد تا بالاخره ببینیم می توانیم انتگرال جذر تانژانت ایکس را پیدا کنیم یا نه؟ امتحانات آقای دانش دشوار بود و نمره گرفتن از او بسیار سخت.

🔹اینجا در مفید یادتان باشد؛ هربار که به سراغ آقای دانش می روید، باید منتظر یک چیز جدیدی باشید. یعنی هر دفعه که سری به ایشان زدید، منتظر باشید که غافلگیرتان کند. اگر غیر از این بود باید تعجب کنید.
موضوع فقط طرح ایده¬ها و رویکردهای جدید آموزشی نیست. این دیگر برای ما مدیران مفید عادی شده است. موضوع فراتر از اینها است. ما عادت کرده ایم تا در هر جلسه ای، برای بهینه شدن هر روشی و هر فعالیتی، پیشنهادی جدید و موثر دریافت کنیم.
برای آنهایی که از بیرون این داستان را می بینند و می شنوند، همیشه تعدادی اتفاقات خوب در حال رخ دادن است. ولی برای ما باور کنید که سخت است. آموزش و پرورش به خودی خود یک موجود پدیده زا است. از سر کلاسش بگیرید تا میز وزارتش. حالا فکر کنید رییستان هم یک چنین آدمی باشد که دائماً بخواهد بکشدتان دنبال نوآوری ها و نگاه های جدیدش.

🔹وقتی می خواهم به آقای دانش گزارش عملکرد بدهم، خودم را برای یک نبرد بزرگ آماده می کنم. باید همه چیز را بیاورم روی کاغذ: پیش بینی های اولیه، مقادیر انحراف از برنامه ی مصوب، دلایل عدم دستیابی به موفقیت، ارزیابی اصلاحی خود برنامه و یا مجریان آن، پیشنهاد برای اصلاح آن و هزار داستان دیگر که باید با توضیح و جدول جواب پس بدهم. خیلی هم نمی¬توانم امید به پیچاندن موضوع داشته باشم، چون با آدم با هوشی سروکار دارم که در کارش جدی است و به قولی مو را از ماست بیرون می کشد.

🔹گاهی آدم از مشارکت کردن خسته می شود. مشارکت در بحث، مشارکت در تدوین برنامه، مشارکت در نظارت، مشارکت در ارزیابی و اصلاح برنامه، مشارکت در مطالعه، مشارکت در ارائه ی راهکار، مشارکت در بازنگری فعالیت ها، مشارکت در افزایش بهره وری، مشارکت در توانمندسازی خودت و همکارانت، مشارکت در فسفر سوزاندن و مشارکت در هر چیزی که فکرش را بکنید.
گاهی می گویم؛ جناب استاد نمی شود اینجای قضیه را خودتان دستور بدهید؟ خسته شدیم به خدا. از صبح داریم بحث می¬کنیم. تا همین جا کافی است، لطف کنید و زحمت همگرایی بیش از این اش را خودتان بکشید. یک مقدار زحمت دستور دادنش باشد از این بعد برای شما و ایشان می گوید: بگذارید تا حد ممکن به حداکثر هم فهمی برسیم، بعداً موقع اجرا برای دستور دادن فرصت خواهیم داشت.
خیلی شده است که با آقای دانش اختلاف نظر پیدا کرده¬ام. فکر کنم بیش از هر همکار و همراهی، خودم او را اذیت کرده باشم. گاهی خودم خسته می شوم. گاهی خودم از خودم می رنجم. گاهی خودم در آن وسط های بحث و در اوج هنرورزی برای واژه پردازی، شرمنده می شوم. اما باز هم بحث می کنم. دست خودم نیست. مفیدی ها اینطور هستند: مدیون هر کس که شوند، نمی خواهند مشمول ذمه تفکر و استدلال خودشان باشند.

🔹گاهی در میانه ی بحث با او عصبانی شده ام، از خود به در شده و حتی صدایم بالا رفته است. اما هرگز ندیده ام که او هم عصبانی شده باشد. (که کاش می شد.) او با سعه ی صدر و آرامش و متانت، گفتگو را ادامه داده و بحث را به مسیر درست و عادی خود هدایت کرده است. حیف، با ایشان نمی شود موقع بحث زد زیر میز. اگر می خواهید با او به نتیجه برسید، باید دلیل بیاورید.

🔹دکتر فخرالدین دانش آشتیانی انسان بی عیبی نیست اما کار کردن با او لذت بخش است. شاید به این دلیل که او کمال گرا است و شاید چون او همیشه به یک گام جلوتر و یک پله بالاتر فکر می کند. اگر از نظر او کارها خوب پیش رفته باشد، معنی اش اینست که کارها خیلی خوب پیش رفته است! چون بهترین او با بهترین بقیه فرق دارد. مثل امتحان درس جبر آن موقع ها، یک چیزی در حد همان فتح قله دماوند و یا شکستن رکورد یک ضرب دسته ی سنگین وزن است. آدم ها عوض نمی شوند.

🔹کانال اقتصاد در گذر زمان: