💠نق‌های کودکانه، اختیارفروشی احمقانه.. ✍میثم رادپور

💠نق‌های کودکانه، اختیارفروشی احمقانه

✍میثم رادپور

🔻در کودکی گاهی که غذای باب طبعم را در سفره نمی‌یافتم، نق می‌زدم. گاهی هم پا را فراتر می‌گذاشتم و حکم محکمی صادر می‌کردم: " من غذا نمی‌خورم." در این مواقع پدرم اصرار داشت که باید غذای موجود را بخورم و از مادر تشکر کنم. من عموماً پس از صدور حکم اعتصاب غذایی و مواجهه با تصمیم قاطعانه‌ی پدر، سفره را به‌نشانه‌ی اعتراض به مقصد نامعلومی ترک می‌کردم.

🔻پدرم با وجود علاقه‌ی وافرش، مادرم را از هرگونه امدادرسانی منع می‌کرد. می‌شنیدم که گاهی به مادرم می‌گفت: باید یاد بگیره که حکم دادن خرج داره! مادرم بیشینه‌ی تلاش خود را می‌کرد که او را متقاعد کند. گاهی پدرم رضایت می‌داد، و گاهی پافشاری می‌کرد، و من مجبور می‌شدم تا وعده‌ی بعدی، گرسنگی را تحمل کنم.

🔹وقتی به آن خاطرات می‌اندیشم به این نتیجه می‌رسم که خیلی هم از آن غذاها بدم نمی‌آمد. اغلب موارد چیزی که گیرم می‌آمد تنها اندکی بهتر از غذایی بود که پس زده بودم. صدور حکم نخوردن غذا عموماً برایم گران تمام می‌شد؛ حکمی که معادل واگذاری اختیارهای متعددی بود: اختیار خوردن غذای موجود؛ اختیار به‌تعویق انداختن زمان میل غذا؛ اختیار سرکشی به یخچال، و حتی اختیار نخورن غذای موجود. پدرم درست می‌گفت: حکم‌دادن خرج دارد؛ خرجی معادل از دست دادن حق انتخاب؛ هزینه‌‌ای به‌مثابه واگذاری اختیار.

🔹سال‌ها از دوران کودکی‌ام می‌گذرد، و طی این سال‌ها بارها از گفته‌ی پدر یاد کرده‌ام. بارها دیده‌ام که وقتی "حکم‌دادن" مابه‌ازای جدی ندارد، تعهدی بی‌پاداش بر دوش حاکمان می‌گذارد؛ وقتی کسی موضع محکمی اختیار می‌کند، اختیار تغییر مواضع خود را واگذار می‌کند. الحمدلله در کشومان چیزی که زیاد صادر می‌شود حکم است، و چیزی که زیادتر واگذار می‌شود اختیار است.

🔹ما علی‌الخصوص در حوزه‌ی سیاست خارجی علاقه داریم مواضع محکم اتخاذ کنیم، آن‌چنان محکم که حتی به وقت ضرورت هم نمی‌توانیم از مواضعمان اعراض کنیم. سیاستمدارانمان آن‌چنان موضع می‌گیرند، که گویی هیچ‌گاه در معرض مواضع معکوس قرار نمی‌گیرند.

🔸اگر از آن کشور با عنوان "روباه پیر" یاد می‌کنیم، حواسمان نیست که فرصت عادی‌سازی روابط را بر باد می‌دهیم. ما ندانسته به سفارت روباه حمله می‌بریم، و هرگز به درگاه روباه پیر عذر تقصیر نمی‌بریم. ما نمی‌توانیم از روباه عذرخواهی کنیم.

🔸ما به سادگی این یکی را شجره‌ی ملعونه خطاب می‌کنیم، و فرصت مطالبه‌ی حقوقمان را از خود دریغ می‌کنیم. ما حتی نمی‌توانیم از آن‌ها بخواهیم که در رفتارشان با حاجیانمان مراعات کنند؛ نفرین‌شدگان با دیگران مماشات نمی‌کنند.

🔸ما چنان بر طبل استکبارستیزی کوفته‌ایم، که فرصت گفتگو با مستکبران را از خود ربوده‌ایم. ما فراموش می‌کنیم که وقتی از مذاکره با مستکبر غربی اکیداً اجتناب می‌کنیم، مستکبر شرقی طرفِ مذاکره‌‌یمان را خود انتخاب نمی‌کنیم.

🔸باز هم از حاکمان سوری چنان حمایت می‌کنیم، و چنان آن‌ها را در جایگاه حق قرار می‌دهیم، که اختیار اصلاح مواضعمان را از خود سلب می‌کنیم. ما ناچاریم به هر ترتیب از بشار اسد تعریف کنیم؛ چاره‌ای نداریم جز این‌که سخنان محمد مرسی در "اجلاس سران جنبش عدم‌تعهد" را به نفع اسد تحریف کنیم. وقتی دیگران را مطلقاً در گروه حق یا باطل دسته‌بندی می‌کنیم، ناچاریم رضائل اولی را نادیده انگاریم؛ راهی نداریم جز این‌که فضایل دومی را به دست فراموشی بسپاریم.

🔹مشابه همین وضعیت در سیاست داخلی‌مان به چشم می‌خورد. ما با مردمانمان روراست نیستیم، چراکه پیش از این بارها با پافشاری بر چیزی که از آن‌ها به‌عنوان اصول و آرمان یاد کرده‌ایم، اختیار راست‌گویی را از خود سلب کرده‌ایم. ما به خاطر نگرانی از بطلان حکم دیروزمان، از صداقت امروزمان می‌ترسیم؛ ما به جای اندیشه، عموماً مصلحت می‌ورزیم.

☑️"مصلحت‌اندیشی" در نظام تصمیم‌گیری کشورمان، غالباً چیزی نیست جز تلاش برای فروکاستن هزینه‌های‌ی اجتماعی-سیاسی احکام باطل‌شده‌ای که در گذشته‌‌ صادر کرده‌ایم. در این میان چیزی که بیش از همه قربانی می‌شود، ملاحظات اقتصادی است. بی‌جهت نیست که بار "اقتصاد سیاسی" تصمیماتمان تا این حد سنگین است.

☑️پس از سالیان دراز اختیارفروشی، و ترجیح دادن مداوم مصلحت‌اندایشی بر خردورزی، دیگر حتی اختیاری برای فروش نمانده است؛ اختیارهای واگذارشده، فرصت خوداصلاحی را از نظام تصمیم‌گیریمان ربوده است. ای دریغ که ناچاریم با همین فرمان، مسیری اجباری را بپیماییم؛ ای افسوس که مجبوریم خطاهای گذشته را دوباره بیازماییم.