🔹خطای منطقی: بی‌توجهی به واقعیت محقق‌نشده.. ✍دکتر حامد قدوسی

🔹خطای منطقی: بی‌توجهی به واقعیت محقق‌نشده

✍دکتر حامد قدوسی

خیلی از ما در زندگی روزمره گزاره‌های سوالی/تاکیدی می‌گوییم که منطقا غلط است چون در آن به واقعیت محقق‌نشده (Counter-Factual) توجه نمی‌کنیم یا فرض می‌کنیم آن را می‌دانیم. مثلا می‌پرسیم «تو که این قدر ورزش می‌کنی، چرا اضافه وزن داری؟» یا «تو که کلاس زبان رفتی، چرا زبانت ضعیف است؟» یا «تو که دکتر رفتی چرا هنوز تب داری؟» یا «این قانون هم اجرا شد و هم‌چنان مشکل X وجود دارد»، «اصلاحات هم انجام شد و وضع ما این است» و هزاران گزاره مشابه.

مشکل سوال‌کننده این است که به طور ضمنی فرض می‌کند با اجرای هر مقداری از عمل الف (به اصطلاح پژوهش‌‌گران Treatment)، حتما متغیر ب به سطح دل‌خواه او خواهد رسید. مثلا اگر کسی ورزش کرد، حتما وزنش (از دید سوال‌کننده) نرمال می‌شود. در حالی‌که اثر هر عملی در دنیای واقع جزیی است و فقط متغیر هدف را از نقطه مرجع قبلی (که ما نمی‌دانیم کجا است) به وضعیتی که الان می‌بینیم جا به جا کرده است.

جواب منطقی همه این سوالات این است که «از کجا می‌‌دانی که اگر این کار را نمی‌کردیم، الان کجا بودیم؟». مثلا می‌شود گفت از کجا می‌دانی که «اگر ورزش نمی‌کردم، وزنم الان چه قدر بود؟» یا «اگر این سیاست اجرا نشده بود، الان سطح مشکل X کجا بود؟» یا «اگر دکتر نرفته بودم، شاید الان از شدت تب مرده بودم»

ما جواب این سوالات را هم نمی‌دانیم چون در دنیای موازی که اتفاقات به شکل دیگری پیش می‌رفت زندگی نمی‌کنیم، یعنی نمی‌‌توانیم بدانیم که اگر طرف ورزش نکرده بود یا دکتر نرفته بود چه می‌شود ولی حداقل باید بر «نادانی» خودمان از واقعیت محقق‌شده آگاه باشیم و بدانیم که بدون دانستن Counter-Factual نمی‌شود ارزیابی از میزان اثربخشی و تاثیر اقدامات انجام شده داشت.

البته پاسخ این سوالات لزوما در جهت دل‌خواه و در راستای تایید مفید بودن اقدام نیست. مثلا اگر کسی پرسید که «چرا با وجود سیاست کنترل آلودگی، وضعیت آلودگی هوا این است»، نمی‌توان منطقا گفت که «ببین اگر این سیاست اجرا نشده بود وضع آلودگی کجا بود؟»، چرا که چه بسا وضع آلودگی همین قدر بود یا حتی به‌تر از الان بود. مهم این است که «بدانیم که وضعیت محقق‌نشده را نمی‌دانیم!».

برای دانستن وضعیت محقق‌‌نشده نیاز به تکنیک‌های علمی داریم تا بتوانند آن حالت محقق‌نشده را از داده‌ها استخراج و پیش‌بینی‌کنند. محققان علوم طبیعی، که امکان طراحی آزمایش‌گاهی دارند، از قدیم با مفهوم «گروه کنترل و گروه آزمایش» در واقع همین کار را می‌کنند. محققان علوم اجتماعی چون دست‌رسی راحت به محیط آزمایش‌گاهی ندارند باید تکنیک‌هایی طراحی کنند که بتوانند از طریق داده‌های دنیای واقع، واقعیت محقق‌نشده را تخمین بزنند. اقتصاددانان شاید بیش‌تر از بقیه روی این موضوع حساس بوده‌اند و بخش مهمی از علم اقتصاد در دو سه دهه گذشته صرف توسعه انواع و اقسام تکنیک‌هایی شده که بتوانند بدون دست‌رسی به آزمایش‌گاه، تخمین قابل اعتمادی از «واقعیت محقق نشده» بدهند که تازه بشود اثر سیاست‌ها را در قیاس با آن ارزیابی و تحلیل کرد.

آگاهی به معضل «ندانستن واقعیت محقق نشده» ظاهرا به طور طبیعی در ذهن ما وجود ندارد ولی می‌توان با تمرین و دقت کم‌کم آن را ملکه ذهن کرد و از خطاهای منطقی در تحلیل جلوگیری کرد. به قول دوستی، برای یاد آوردن این اصل در زندگی روزمره می‌شود به خاطر آورد که همه می‌گوییم «ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است» ولی این به این معنی نیست که «همه ضرر را جبران می‌کنیم.». در نتیجه اگر کسی/شرکتی/کشوری با وجود انجام کاری هم‌چنان در وضعیت ایده‌آل نیست، می‌توانیم به خودمان بگوییم که این احتمال را بدهیم که جلوی ضرر را از جایی گرفته است.

منبع کانال نگارنده:
@hamedghoddusi

🔹اقتصاد در گذر زمان:
@m_ali_mokhtari