حکایت این روزهای اقتصاد ما.. ✍دکتر علی دادپی

حکایت این روزهای اقتصاد ما

✍دکتر علی دادپی

امروز دلار از ۱۲ هزار تومان گذشته و نوحه سراییها و مرضیه خواندنها هم به سطح جدیدی رسیده است. اگر مجلس روضه بود الان نویسنده می نوشت «گریه عزاداران شدت گرفت٬‌ البته عزادارانی که اشکی برایشان مانده بود». گاهی فکر می کنم حکایت اقتصاد ایران و اقتصاددانان حکایت معتادان به سیگار است و پزشکان و زیست شناسان. عمریست که می گویند «سیگار نکشید! سلامتیتان به خطر می افتد و سرطان می گیرید». حالا ایشان مبتلا به سرطانی حاد و در مراحل نهایی آمده اند می گویند «نظریه بدهید٬ چکار کنیم؟» آیا واقعا انتظار معجزه هست؟ و آیا واقعا آماده شنیدن حرفهای تلخ هستند؟‌ این یک تلاش دیگر است برای زدن آن حرفها:

>> برابری دلار و ریال همیشه متلاطم بوده است٬ چون اقتصاد همیشه آسیب پذیر مانده است. هیچ چیز در حیات یک ملت فراگیرتر و مردمی تر از اقتصاد نیست. اقتصاد یعنی تک تک ما و جمع فعالیتها و تعاملات و مبادلات ما. حضور دولت و دستگاههای حکومتی اقتصاد را آسیب پذیرتر کرده و می کند. دخالت اخیر دولت با معرفی ارز جهانگیری و دولتی کردن ارز به بهانه کنترل تورم تنها آخرین نمونه از رفتارهای و سیاسیتهاییست که بنیه اقتصادی کشور را کاهش می دهند و انرا آسیب پذیرتر می کنند. اما با اینحال کاهش ارزش ریال نکات مثبتی هم دارد و می تواند باعث افزایش سرمایه گذاری خارجی٬ گردشگری و تقاضا برای محصولات ایرانی بشود. به جای نوحه خواندن باید باور کرد که کاهش ریال این کشتی را غرق نخواهد کرد. باید کوشید فرصتهای سرمایه گذاری را شناسایی و معرفی کرد.

>> بسیاری طوری درباره ایران حرف می زنند که انگار صخره ایست لم یزرع در میان دریا. چنین صخره ای وجود دارد و نامش هست تایوان. کشوری که با توانمندی و نوآوری اقتصادیست قدرتمند که حتی اژدهای چین بلعیدنش را دشوار می داند. ما کشوری هستیم در چهارراه هوایی و زمینی جهان غرب و شرق ولی تعداد مسافران ترانزیت هواییماییمان از تعداد مسافران ترانزیت پایتختهای درجه دو و سه کمتر است. وقتی کشوری در میان نزدیک به ۲۰ کشور قرار دارد٬ نداشتن بازار منطقه ای تقصیر خودش است نه کس دیگری. گاهی فکر می کنم اگر تایوان مثال این است که انسانها علیرغم نداشتن منابع چکارها که نمی توانند کنند٬ ایران ما انگار قرار است مثال آن باشد که منابع و فرصتها و موقعیتهای سوق الجیشی بدون حضور مردم و بخش خصوصی به دردی نمی خورند. کسی برای ما دل نمی سوزاند٬ در گنجینه الهی فرصتی نبوده است که خداوند رحمان به ما نداده باشد! قدرش را بدانیم و از آن بهره ببریم.

>>ما به بحثهای کافه ای و نظری احتیاجی نداریم ما به عمل احتیاج داریم. سالهاست که می دانیم باید بخش خصوصی و مردم در اقتصاد حاضر باشند و فعال. یک روز به بهانه عدالت اجتماعی سعی شده است بیراهه را راه بدانیم٬ روز دیگر به بهانه کنترل تورم و روز دیگر به بهانه امنیت. ما امروز به عمل احتیاج داریم. درد این نیست که ریال سقوط می کند. درد این است که نمی توان با قوت قلب کسی را به خرید ملک و سرمایه گذاری در ایران تشویق کرد وقتی حقوق مالکیت از هر سو مورد حمله است. درد این است که دولت برای واردات موبایل تجملی دلار ۴۲۰۰ تومانی داده است ولی داروها بازار سیاه پیدا کرده اند و دستگاههای امنیتی و انتظامی توان مقابله ندارند و بعد در سطح جامعه دست درازی کارمند و مستخدم شبکه دولتی توزیع دارو به بهانه دروغین فقر قابل قبول است. «احتیاج دارند» مجوز چه دزدیهای بیشماری شده است.

>> آنقدر که حواسها پرت تحریمهاست کسی از خود نمی پرسد چرا اقتصاد ما با این همه همسایه و محصولات نفت و گاز و پتروشیمی اینقدر آسیب پذیر است. چرا در بهترین زمان برای سرمایه گذاری فرار سرمایه دارد بجای جذب سرمایه. فساد اداری و ضعف قضایی چهارچوبها و ستونهای فعالیت اقتصادی در کشور را پوسانده است. تحریمها در بستری از بی اعتمادی و بدبینیست که ضربه می زنند. وقتی ارقام اختلاس بالا و بالاتر می رود٬ وقتی بی توجهی به روح و کلام قانون آنقدر مسریست که هر کس که بهانه و جیبی پر از پول داشته باشد خود را بالاتر و ماورای دسترسی دستگاههای قانونی می داند٬ آیا انتظار دیگری هم می توان داشت. دوستی روزی پیشنهاد سرمایه گذاری داشت و لاف می زد که شرکتش میلیاردها مطالبات دولت را نداده است. از او پرسیدم وقتی که شرکتش پول دولت را نمی دهد سرمایه گذار حقیقی خرد چه دلیلی دارد که روزی پولش را پس بگیرد. فساد است که ارکان اقتصادی ما را لرزانده نه دلار و نه تحریمها. تحریمها توجیه قانون ناپذیری و قانون شکنی شده است وگرنه به خودی خود تحریمها جز افزایش مقطعی هزینه مبادله تاثیری ندارد.