در باب یک خرده پوپولیست.. ✍امیر حسین خالقی

در باب یک خرده پوپولیست

✍امیر حسین خالقی

در دوران جوانی نگارنده یک کلیپ بامزه ای از گروه مشهور "پینک فلوید" به نام "دیوار" گل کرده بود که یحتمل خیلی ها ان را دیده اند، مضمون آن از قرار نقد سیستم آموزشی انگلستان بود که بچه ها را مواد خامی می دید که باید به شکل از پیش تعیین شده درآیند. کل سیستم آموزشی به خط تولیدی تشبیه شده بود که مواد خام (انسان ها) وارد آن می شدند و پشت سر هم در ترتیبی مشخص پیش می رفتند، همه یک شکل و یک اندازه به چیزی بدل می شدند که طراح سیستم می خواست. عجالتا همین جا این را نگه داریم تا به معرفی یک پدیده متاخر بپردازیم:

چندی است بزرگواری به نام دکتر مجید حسینی با حضور در رسانه ها و بد وبیراه گفتن به مافیای کنکور و سهمیه ها و ... بسیار سروصدا کرده است، نگارنده این سطور که ناله و غر را حق مسلم همه 80 میلیون نفر ایرانی می داند، البته مخالفتی با هرگونه نالیدن از جور دنیا ندارد، ولی حرف های که با مایه های دولت و اقتصاد از او شنیدم پیداست با یک خرده پوپولیست روبه رو هستیم. البته در این میان سرمایه داری هم طفل حرامزاده ای است که هرکس نقدی دارد باید به او لگدی بپراند که در مورد آموزش هم به زعم ایشان و خیلی های دیگر مقصر سرمایه داری است!

بزرگوار فرموده اند "وقتی همه چیز پول باشد؛ وقتی آموزش را، درمان را و خدمت به مردم را باید سنجید که صرفه دارد یا نه؟ وقتی که دانشجو، دانش آموز و حتی یک مریض؛ یک مشتری چرب برای دستگاه عظیم دکانداری ماست؛ انگاه اولین سوال اینست که حفظ جان انسانها صرفه دارد یا نه؟ آیا هر جان انسانی ارزش اقتصادی دارد که هزینه امنیت، راحتی، آرامش و ... ان را بدهیم، یا فقط یک مشتری چرب است؟ ... باید برگردیم به احترام به جان انسانها، باید دانشجو، دانشجو شود نه مشتری؛ باید آموزش از گروگان سرمایه داری نابرابر و مافیای آموزشی بدر آید؛ باید زندگی با ارزش انسانی جای پول به مردمان برگردد؛ چاره دیگری نیست". تا جایی که از حرف های پراکنده هم بر می آید پیشنهاد عملی هم دولتی کردن آموزش است، از جمله ممنوعیت مدارس غیرانتفاعی و معلم خصوصی را هم در محفلی پیشنهاد داده اند!

باری، وقتی شما فکر میکنید چیزی مجانی است، ان چیز به خودی خود رایگان نمی شود؛ فرقی نمی کند شما به کسی که خدمات آموزشی دریافت می کند بگویید انسان، مشتری یا دانشجو یا آینده ساز مملکت، منابعی باید صرف کرد تا ان خدمت ارائه شود! وقتی هم که خود طرف نپردازد باید کس دیگری در جای دیگری آن را پرداخت کند، پس ما چه بخواهیم مقاومت کنیم یا نکنیم با یک فرایند اقتصادی روبه رو هستیم که باید به صرفه اش فکر کرد؛ برای کار نیاز به استاد و معلم کاربلد و نرم افزار و سخت افزار مناسب است، اینها هم نیازمند صرف هزینه اند؛ نوآوری و ارتقای سطح ارائه خدمات و افزایش کارایی و کاهش هزینه ها همه در آموزش و تحصیلات هم به همان اندازه هر حوزه اقتصادی دیگر اهمیت دارند (لازم است تکرار کنیم مدیریت دولتی در چنین اموری چقدر کاستی دارد؟).

از همه خنک تر پیشنهاد بزرگوار برای جمع کردن همین به این اصطلاح موسسه ها و دانشگاه های پولی و "خصوصی" فعلی است، بعید می دانم کسی آنقدر خجسته دل باشد که نداند مثلا دانشگاه آزاد ما به هر چیز شبیه باشد به بخش خصوصی شباهتی ندارد، اساسا در بخش خصوصی واقعی سهمیه به شکل رایج آن در ایران نمی تواند به وجود آید. یادمان نرود در هیچ کشوری دولت کار آموزش را به طور کامل به حال خود نمی گذارد، ولی هر کسی ساختار سیاسی ایران را بشناسد می داند که خصوصی سازی آموزش و این حرف ها در ایران چیزی در مایه های قصه کلثوم ننه است، وقتی دولتی حتی به آموزش زبان در پیش دبستانی ها هم کار دارد، شوخی است فکر کنیم کار به بازار سپرده شده است. آموزش دولتی که دولت محتوا و سطح و شیوه آموزش را تعیین می کند به واقع کمتر از فاجعه نیست؛ آدم هایی متوسط با دانش نصفه و نیمه و ملاحظاتی سیاسی قرار است چه فتح الفتوحی را باعث شوند؟

به کارخانه ادم سازی پینک فلوید برگردیم، خود کارخانه مصیبت کمی نیست، حال فرض کنید که مسئولیتش را هم می خواهیم به یک مسئول نالایق بسپاریم که کاری به بازار ندارد، بلکه می خواهد محصولاتش چیزی باشد که خود می پسندد، کار نور علی نور است. در این حال و هوا از قضا باید تلاش کنیم تا هرچه می شود کار را از دست دولت در آورد، از تنوع حداکثری در محتوا و شیوه آموزشی دفاع کرد و به دشمن اصلی (یعنی دولت) تاخت، نه اینکه مافیا و سرمایه داری آموزشی را متهم کرد و از این راه کاسبی کرد. اگر تلاش برای حتی اندکی دور شدن از این ماشین خرفت سازی دولت قرار است انجام گیرد، چرا ناراحت ب