گرجستان.. صاحب بود و باور میکنید اسمش رو‌نپرسیدم!!! اینقدر هروقت که میدیدمش مشغول حرف زدن میشدیم😅

#سفر گرجستان

صاحب #هاستل بود و باور میکنید اسمش رو‌نپرسیدم!!! اینقدر هروقت که میدیدمش مشغول حرف زدن میشدیم😅

خودش و شوهرش توی همون خونه زندگی میکردن و‌چون خونه بزرگی بود، تصمیم گرفته بودن تبدیل به هاستل کنن و درآمد داشته باشن.

خونه دو طبقه داشت با پنج اتاق خواب، دوتا سرویس بهداشتی و حموم، دو پذیرایی بزرگ، یه حیاط نقلی و یه آشپزخونه نقلی.
وقتی میرفتم پیشش، برام قهوه میریخت و از هر دری بگی باهم حرف میزدیم.

به چه زبانی؟
من یکم روسی دست و پا شکسته یاد گرفته بودم، اونم کمی انگلیسی !
بقیه اش هم زبان اشاره و کلمات مشترک و شبیه گرجی و ایرانی

از وضعیت ایران گفتیم، از وضعیت گرجستان
از طبیعت زیبای شیراز که عکسهاش رو توی اینترنت دیده بود!
از ازدواج، از کار و میزان درآمد
و بهم میگفت :
سخر! (شکر به روسی)
بازم برگرد کوتایسی و دفعه بعدی مهمانم هستی و اینجا خونه خودته!
انگار نه انگار هاستل بود، انگار ما مهمونای عزیزش بودیم که همش میخواست ازمون پذیرایی کنه!
و ما هم برای همین به جای یه شب، دوشب موندگار شدیم و اون خوشحال.

راستی اسم هاستلش مانا بود و از سایت
Booking.com
پیداش کرده بودم.
مرکز شهر بود، تمیز بود و با یه صاحبخونه مهربون. قیمت یک شب برای دونفر شد ۳۰ لاری. ‌

@misgray