زندگیام را صعود میکنم... لحظههایم را میرقصم... نگاهم را تعارف میکنم...
خب …. یکی دو روزی از من خبری نبود! 🙈
خب...
یکی دو روزی از من خبری نبود!🙈
با یکی از دوستان واساتید عکاسی شهر پارسیان، آقای شیبانی رفتیم برای عکاسی سمت سواحل که من این تیکه سنگ رو دیدم و نتونستم به آب نزنم!🙆♀️
رفتم جلوی سنگ وایسم و ژست عکاسی بگیرم که بله...
خودتون شاهدید چی شد!🌊
و لازم به ذکره که توی این موقعیت، با توجه به حواس پرت من، گوشی موبایلم هم توی جیبم بود و ...
به سلامتی سوخت!😱
بلافاصله بردیم پیش یکی از دوستان توی پارسیان که متخصص تعمیرات گوشی بود.
و الان میتونم ازش استفاده کنم.
فیلم زیر هم شاهد قضیه است.
@misgray