ویزام رو‌که دوباره گرفتم، برای روز بعد بلیط لحظه آخری هواپیما به مقصد نجف پیدا کردم و بلافاصله خریدم و برگشتم عراق

ویزام رو‌که دوباره گرفتم، برای روز بعد بلیط لحظه آخری هواپیما به مقصد نجف پیدا کردم و بلافاصله خریدم و برگشتم عراق.
خروجی ۳۷۵۰۰ تومن بود و بلیط رو هم حدود ۱۰۰ هزار تومن خریدم.
فرودگاه نجف از غیر عراقیا ده دلار عوارض خروج میگرفت و هرکاری کردم یه جوری بپیچونم نشد😅

خانواده‌ای که قبلا توی کوفه پیششون مونده بودم با خوشحالی اومدن دنبالم و کلی بغلم کردن و ابراز دلتنگی.
چند روز رو کوفه موندم و باهاشون یه دل سیر زندگی کردم.
مهمونی رفتم، پیکنیک رفتم، آشپزی کردم، برادر بزرگ رو در مورد ازدواج راهنمایی کردم، فوتبال بازی کردم و پام پیچ خورد، مباحثه مفصل با پدر، در مورد عقایدم کردم.

حس عجیب و دوست داشتنی بود، زندکی با مردمی که زبانمون فرق داره ولی سعی میکنیم باهم حرف بزنیم. سعی میکنیم بهم بگیم که این ملاقات ارزشمند بوده.

یه روز همه خانواده باهم رفتیم نجف و قرار شد کمی پاساژگردی کنیم و بعدش بریم زیارت حرم امام علی.
همه چششون به من بود که با اینکه مذهبی نیستم عکس العملم در قبال این زیارت چیه و من...
سعی کردم جبهه‌گیری نکنم، مردمی که به هر دلیلی اونجان قضاوت نکنم و فقط چشام رو باز کنم و ببینم.

نزدیک ضریح که رسیدیم ، همه رفتن زیارت و من نشستم یه گوشه و نگاه کردم.
جالب بود کسایی که از کنار ضریح برمیگشتن حالتهای مختلف داشتن:
گریان با چشمهایی قرمز،
خندان با لپهایی گل انداخته،
صورتی بشاش انگار الان از مبارزه‌ای پیروزمندانه برمیگرده،
و بعضی ساکت و با احترام فقط عقب عقب میرفتن و توی جمعیت گم میشدن.

اونجا فکر کردم، من کیم که اینارو، دلشون رو، ایمانشون رو و یا باورشون قضاوت کنم!
@misgray