زندگیام را صعود میکنم... لحظههایم را میرقصم... نگاهم را تعارف میکنم...
این دختر اسپانیایی تنها سفر میکرد و خاطرات سفراش رو در دفترچه مینوشت
این دختر اسپانیایی تنها سفر میکرد و خاطرات سفراش رو در دفترچه مینوشت. خیلی اهل حرف زدن نبود و خیلی وقت بود که توی سفر بود و خونه برنگشته بود.میخواست خودش رو توی سفراش پیدا کنه... @misgray