روزی که رسیدیم. بلافاصله رفتم، استقبال دوستم که داشت از ایران میامد

#سفرگرجستان

روزی که رسیدیم #تفلیس
بلافاصله رفتم #فرودگاه، استقبال دوستم که داشت از ایران میامد.
یه اتوبوس شماره ۳۵ هست که مرکز شهر به فرودگاهه.
بعد از اومدنش، رفتیم خونه یکی از دوستانم که سه سالی بود توی تفلیس زندگی میکرد.
توی فاصله رسیدنم به تفلیس و رسیدن خونه دوستم، متوجه شدم چقدر ایرانی توی تفلیس زیاد شده!!
و همچنین مردم گرجستان هم انگلیسیشون خیلی بهتر شده!!
تفلیس شهریه که باید توی کوچه‌های قسمت قدیمی قدم زد، شب کنار رودخونه نشست و از این شهر زیبا لذت برد.
ولی خب، بعد از یک روز و نیم، خیلی نتونستم طاقت بیارم. مخصوصا اینکه یکماهی رو در روسیه بودم و مردمی رو دیده بودم که اهل مطالعه و کارن و در تفلیس تحمل نداشتم ببینم چطور بعضی هموطنان فرهنگمون رو زیر سوال میبرن! و چطور بقیه با نگاه حقارت و عصبانی نگاه میکنن!
‌تصمیم گرفتیم بریم سمت شهر #کازبگی و با اینکه صعود اون قله از اهدافمه، ولی فعلا به دیدن شهر و منطقه زیبا بسنده کنیم.
از تفلیس تا کازبگی با دو ماشین و یه کامیون #هیچهایک کردیم. تقریبا سه ساعتی توی راه بودیم.
مسیر فوق العاده زیباست، مخصوصا از دریاچه و شهر #آنانوری به بعد.
وقتی رسیدیم از محل اطلاعات توریستها، نقشه و اطلاعات لازم رو گرفتیم.
یه خونه‌ای هم مخصوص اطلاعات در مورد تورها و ساعت حرکت ماشینها به نقاط دیدنی و همچنین اجاره وسایل بود.
چادر و زیرانداز به قیمت ۱۵ لاری اجاره کردیم و راه افتادیم سمت روستای #جودا.
اونجا رو یا باید با ماشینهای خودشون میرفتیم که که رفت و برگشت ۴۰ لاری بود و البته صبح میبردن و عصر برمیگشتن.
یا باید دربست میگیرفتیم و یا هیچهایک.
با کمی رفتیم داخل شهر کازبگی و یه محلی که میخواست بره جودا صحبت کردیم با قیمت ۳۰ لازی برای جفتمون حاظر شد ما رو هم ببره.
@misgray