برگشت از سنت پترزبورگ.. هرچقدر تلاش کردم که مثل اومدنم به پترزبورگ، قطار رایگان گیر بیارم، نشد!

#سفرروسیه

برگشت از سنت پترزبورگ

هرچقدر تلاش کردم که مثل اومدنم به پترزبورگ، قطار رایگان گیر بیارم، نشد!

خواستم #هیچهایک کنم که
میزبانم گفت اشکال نداره، بیا باهم میریم! قطار ارزون میگیرم...

قطار ارزون همانا و دوهزار روبل رفت توی پاچم همان...💵

کارد میزدی خونم در نمیومد. تازه میگفت: ارزونترینش رو گرفتم!
بماند...

خواستم با مترو بیام سمت ایستگاه قطار که گفت:
مترو؟! با اینهمه بار!
گفتم ببین من پول برای تاکسی نمیدم. هرچقدرم میخواد به قول تو ارزون باشه!
گفت: نمیخواد پول بدی! من درهرصورت دارم با تاکسی میرم تو هم بیا.

اینطوری شد که خیلی دیر، با تاکسی راه افتادیم سمت ایستگاه قطار.
اونکه عین خیالش نبود، من با اینهمه بار داشتم توی ایستگاه میدویدم که به واگن‌ام برسم!
حالا واگن خودش اول، واگن من آخر!!

به سلامتی و در لحظات آخر رسیدم و رفتم توی کوپه که دیدم یه آقای روسی (از این پس، تاواریش )هم نشسته.
فکر کرد من آلمانیم و برای همین انگلیسی_آلمانی باهام حرف زد و گفت توی مدت جام جهانی همه چی خیلی شیرتوشیر شده.
نپرسید شیرتوشیر به آلمانی چی میشه؟ من فهمیدم دیگه😉

هیچی، شب بود و موقع خواب، تاواریش تختش که بالاو طرف مقابل من بود رو مرتب کرد،
لحاف رو ملافه کرد و ...
یهو شلوارش دراورد و با زیر شلواری، خیلی مجلسی رفت توی تختش!!

حالا من که مثلا مشغول موبایلم بودم، میگم داداش اینقدر راحتی هم مورد منکراتی داره‌ها!!🤐😱

که یهو تاواریش، از جا پرید و انگار چیزی یادش افتاده باشه، شلوار پوشید و رفت بیرون.

به گمان بنده رفت دستشویی.🚽

بعد از چند دقیقه‌ای، تاواریش برگشت و دوباره حرکت رو انجام داد و با زیر شلواری رفت زیر لحافش.🛏

البته ایندفعه من چراغ رو خاموش کرده بودم که از جنبه منکراتی قضیه کم شه.
اینجور مواقع باید سعی کرد اول آرامش رو حفظ کرد و میزان خطر و یا تهدید رو بررسی کرد و عکس العمل نشون داد. خداروشکر که تهدیدی نبود.
شما هم خیلی ایراد نگیرید. فکر میکرد من آلمانیم. میدونست ایرانیم که با همون لباس، نشسته می‌خوابید.

@misgray