اینجا تلاشهای ادبیام (شامل داستان کوتاه، داستانک، یادداشت، و پاراگرافهای منتخبِ کتابهایی که میخوانم) را به اشتراک میگذارم. گاهی هم موسیقیای که به دلم مینشیند. همراهیِ شما نعمتی است که شاید باور نکنید چهاندازه برایم عزیز است. @mohsensarkhosh
مصیجان.. وقتی تعداد فالورهای دختر معصومه خانم _که تازگیها گفته همه مصی!
#داستانک_طنز
مَصیجان
وقتی تعدادِ فالوِرهای دخترِ معصومه خانم _که تازگیها گفته همه مَصی! صدایش کنند_ از هزار نفر گذشت، معصومه خانم... نه ببخشید، همان مَصیجان، آشِ نذری پخت و برای دخترش اسپند دود کرد. روزی هم که پیجِ دختر به علتِ نامعلومی ساعتها در دسترس نبود، مَصیجان اسمِ تمام آشناهای مشکوک را با زغال روی تخممرغی نوشت و آن را بینِ دو سکه گذاشت. بعد تخممرغ را بالای سر دختر که غمزده پشتِ لپتاپش نشسته بود گرفت و یکییکی اسمها را صدا زد. عاقبت تخم مرغ شکست و معلوم شد چه کسی دختر را چشم زده است. مَصیجان همینطور که «بترکه چشم حسود» میگفت، از دخترش خواست فردِ چشمزخمزننده! را در اولین فرصت آنفالو کرده، و دیگر با او رفتوآمد نکند.
چیزی نگذشت که مشکلِ پیجِ دختر برطرف شد، و او توانست شرحِ این معجزهی مادرش را با بیش از هزار نفر به اشتراک بگذارد. البته همراه با عکسهایی از مراسم، و معرفیِ مجرم!
#م_سرخوش
@mohsensarkhosh_khatkhatiii