اینجا تلاشهای ادبیام (شامل داستان کوتاه، داستانک، یادداشت، و پاراگرافهای منتخبِ کتابهایی که میخوانم) را به اشتراک میگذارم. گاهی هم موسیقیای که به دلم مینشیند. همراهیِ شما نعمتی است که شاید باور نکنید چهاندازه برایم عزیز است. @mohsensarkhosh
رقص یکنفره.. زندگی همسایهمان روبهراه است
رقصِ یکنفره
زندگیِ همسایهمان روبهراه است. فقط یک مسئله دارند؛ دختری سیساله که در کودکی به خاطر تبِ بالا و تشنج، مغزش آسیب دیده است. البته این چیزیست که خودشان به همه میگویند. نمیشود گفت دخترشان دیوانه است، فقط کمی متفاوت است. بیشتر وقتها جوری ساکت یکگوشه مینشیند که انگار لال یا فلج است. اتفاقاً دخترِ بسیار بامحبتی است. آنقدر مهربان که وقتی کوچولوها اذیتش میکنند و کتکش میزنند، میخندد و با آنها بازی میکند. گاهی که به خانهشان میرویم میبینم مثل کارگرها کار میکند.
یک شب ما را برای مراسم نامزدیِ پسرشان دعوت کردند. مجلس در منزلِ ویلایی پدرِ عروس برپا بود؛ خانهای که از تالارهای لوکس چیزی کم نداشت. وقتی بهترین پذیراییها داشت انجام میشد، هرچه دقت کردم دخترشان را ندیدم. فقط زمانی که داشتیم برمیگشتیم، چشمم افتاد به ماشین شاسیبلندشان که کمی دورتر پارک بود. دختر داخلِ ماشین نشسته بود و با صدای آهنگی که از خانه میآمد، سر و گردنش را تکان میداد و دستهایش را در هوا میچرخاند.
#م_سرخوش
@mohsensarkhosh_khatkhatiii