راینر سیگارش را انداخت و گفت: «جاستین عاشق من که نشدی، نه؟!»

#پاراگراف

راینر سیگارش را انداخت و گفت: «جاستین عاشق من که نشدی، نه؟!»
جاستین جواب داد: «چه‌قدر مردها خودخواهند! متأسفم که ناراحت می‌شوی، اما نه».
بعد انگار می‌خواست نامهربانیِ حرفش را محو کند، دستِ راینر را گرفت و فشرد و ادامه داد: «چیزی بهتر از آن!»
راینر گفت: «چه چیزی از عشق بهتر است؟»
«من فکر می‌کنم هرچیزی. هرگز خیال ندارم به عشق نیاز پیدا کنم».
«شاید هم حق با تو باشد جاستین، ولی نگفتی چه چیزی از عشق خیلی بهتر است؟»
«پیدا کردنِ یک دوست».

#پرنده_خارزار
#کالین_مک_کالو

پی‌دی‌اف کتاب، و پاراگراف‌های بیشتر در 👇🏼 📖
@mohsensarkhosh_khatkhatiii