‌ 🔻دزدی از کتابخانه سلطنتی در خاطرات بدری آتابای

‌ 🔻دزدی از کتابخانه سلطنتی در خاطرات بدری آتابای

@oralhistoryiran
🔅 در زمان قاجار قسمت عمده ای از این کتابها را آقا محمدخان قاجار از چنگ مردمی که اینها را یا به غارت برده بودند با خانواده سلطنتی صفویه بودند میخواستند حفظ بکنند، در هر صورت به هر وضعی بود او گرفت ، گرفت جمع کرد، خودش که نتوانست کاری بکند ولی فتحعلیشاه قاجار، جون خیلی علاقه به کتاب داشت و به اصلا هه شعر خیلی علاقه داشت ، بخصوص به خط ، اصلاخطوط هفتگانه ایرانی را خیلی خوب می شناخت و تشویق می کرد که هنرمندها این خطوط را کامل بکنند.
🔅فتحعلیشاه قاجار بنیانگذار این کتابخانه به این صورت فتحعلی شاه قاجار بود که یک اطاقی را در کاخ گلستان بخصوص برای کتابخانه ساختند، و البته آن وقت کتابخانه ها مثل حالا که نبوده فرم همین انبار بوده روی هم میگذاشتند تا زمان محمدشاه، فتحعلیشاه که میرود کتابخانه بعد کتابخانه محمدشاه می شود، ولی حاج میرزا آ غاسی چون خیلی علاقه به کتاب نداشته، فقط کتابی که او دوست داشت قرآن بوده و کتاب ادعیه . چند تا ازبهترین کتاب های ایرانی را که نادرشاه از هند آورده بود یعنی کتاب هایی که تمام تذهیب داشت مرصع ، مزین به جواهر به طلا به لاجورد با بهترین عکس ها، حاج میرزا آغاسی اینها را می بخشید در زمان محمد شاه به شدتی که ناصرالدین میرزا که ولیعهد بوده، شکایت پیش پدرش میکند که اگر این صدر اعظم بخواهد این کتاب ها را همه را ببخشد دیگر بعد از چند وقت چیزی یانی نمی ماند، محمد شاه هم روی علاقه ای که به پسرش داشت از همان اواخر عمر محمدشاه که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود کتابخانه را میدهد دست ناصرالدین میرزا .
🔅وفتی محمد شاه می میرد، ناصر الدین شاه خودش کتابخانه را اداره میکند یعنی در حقیقت باید بگوییم ناصرالدین شاه از قسمت ذوق و سلیقه و عشق به کتاب خوانی و کتاب داری هردو یک شخص ممتاز بود، و سعی میکرد از گوشه و کنار ایران کتاب هایی که عتیقه و قدیمی است اینها را با قیمت های گزاف خرید و جمع آوری میکرد، و حتی این سه سفری هم که به اروپا رفت درنمایشگاه هایی که در پاریس برقرار می شد به او خبر میدادند که آثار ایرانی مخصوصا کتاب هست بدون گارد، بدون تشریفات سراسیمه میرفت، و چند تا کتاب قرآن ، سعدی ، حافظ که در نمایشگاه پاریس بوده اینها را به قسمت های گزاف می خرید می آورد به کتابخانه، و در زمانی که ناصرالدینشاه رئیس کتابخانه بود، خودش لقب داده بود به خودش که رئیس کتابخانه من هستم. کلید کتابخانه همیشه توی جیب جلیقه اش بود . عجیب، عشق و علاقه ای داشت ، هیچ وقت حتی شب ها این کلید کتابخانه ازا و جدا نمی شد. خوب ، در آن وقت خیلی کتابخانه رونق داشت، شاید در حدود این جور که نوشته ، جزو نوشته هائی که بنده پیدا کردم خواندم ، در حدود پانزده هزار کتاب نسخه خطی داشته، کتاب خطی خیلی نفیس ، خیلی نفیس ، و چند هزار جلد هم ، چندین هزار شاید در حدود بیست هزار جلد کتاب چاپی مثلا بوده ، چاپی هائی که خود آن چاپی ها هم اصلا قیمتی بوده چون چاپ با هندوستان و کلکته بوده یا چابلیدن.
🔅کتابهای اصلی حتی مثلا انجیلهایی که اولین چاپ کلکته و اولین چاپ لیدن بوده ،قرآن همین طور، در هر حال وقتی بعد از ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه پادشاه میشود او این علاقه را به کتاب خیلی نداشته ، آن وقت یکی از درباری ها که بنام لسان الدوله بوده ، یکی از همان ترک هائی بوده که در تبریز با مظفرالدین میرزای ولیعهد بوده وقتی که مظفرالدین میرزا پادشاه می شود به تهران می آید، او لسان الدوله را رئیس کتابخانه میکند. او هم نمیتوانم حالا بگویم یا از روی ندانستن چی بوده ، مقدار زیادی از این کتاب ها را از کتابخانه خارج میکند، و به یهودی ها می فروشد که یعنی منشاء و ریشه کتابخانه خطی بریتیش میوزیوم که رئیسش آن پروفسور با زیل گری هست ، اینها کتاب هائی است که از کتابخانه سلطنتی به توسط یهودی ها به آنجا رفته است.
در هر حال آن وقت خیلی دزدی شد در کتابخانه، خیلی به مقدار زیادی از بهترین کتاب ها را دزدیدند. مثلا” آن مرقع گلشنی که نادرشاه از هندوستان به غنیمت گرفته بود، چندین صفحه از این مرقع گلشن در همین زمان از کتابخانه سلطنتی خارج شد و رفت به کتابخانه بریتیش میوزیوم، و چند صفحه اش هم در دست خود مردم در ایران بود. تا آخر قاجار این کتابخانه دیگر از آن حالت که توی یک اطاق تمیز باشد و به آن برسند، بیرون آمد، یعنی در این مدت ، از زمان ناصرالدینشاه که مرد تا اواخر سلطنت رضاشاه که تقریبا می شود.
🔅درحدود هشتاد و پنج سال اینجا کتابخانه نبود، یک انباری بود، توی زیرزمین این کتاب ها را ریخته بودند، همین جور توی گونی، و بعضی صندوق های چوبی شکسته ، درش هم ، در آن اطاق هم مهر و موم بود ، هیج کس نه با آنجا کارداشت نه هیچ چیز، که به مرور زمان این کتاب ها تمام بیشترش از بین رفت....

@oralhistoryiran
🌐خاطرات بدری آتابای(خاطرات تاریخ شفاهی ایران هاروارد)