✴️❇️ 🌅سوسیالیسم در اغما. ✍محمد حسین باقی.. ⬅️ اقتصاد را با ایدئولوژی میانه‌ای نیست!!

✴️❇️ 🌅سوسیالیسم در اغما
✍محمد حسین باقی

⬅️ اقتصاد را با ایدئولوژی میانه ای نیست!!.

وقتی اقتصاد به ایدئولوژی گره بخورد به مانعی در برابر رشد اقتصادی تبدیل می شود. در این صورت، افول اقتصادی به بی ثباتی سیاسی و در نهایت به بحران ناکارآمدی و بحران مشروعیت می انجامد. هانتینگتون می افزاید دو چیز سبب سلب مشروعیت رژیم های اقتدارگرا می شود:
👈🏻1- ناکامی های اقتصادی
👈🏻2- تاخیر در اجرای وعده های خودشان!!.

این دو مولفه در ونزوئلا به صورت عریان دیده می شود. در ونزوئلا پول نفت صرف افزایش هزینه های عمومی دولت و یارانه به فقرا شد!!.

هانتینگتون معتقد است که رهبران اقتدارگرا در مواجهه با از دست دادن مشروعیت شان به چند طریق واکنش نشان می دهد:
👈🏻 1- آنها به سادگی ناتوانی روزافزون خود را نادیده می گیرند به این امید که به هر حال در قدرت باقی می مانند (واکنش اولیه مادورو به گوایدو و بی اهمیت تلقی کردن او و امید به باقی ماندن در قدرت) -
👈🏻2- توسل به اعمال فشار و زور و اطاعت طلبیدن از مردم (برخوردهای خشونت بار با مردم و تهدید به بازداشت مخالفان و گوایدو و بستن حساب های مالی او)
👈🏻3- راه انداختن جنگ خارجی با توسل به ناسیونالیسم (بعضا انقلابی) یا چنگ و دندان نشان داده به رقبای داخل و همسایگان خارجی آن هم با به رخ کشیدن توانمندی نظامی (اعزام نیروهای ونزوئلایی به مرز کلمبیا و برقراری رزمایش و رژه های نظامی).

⬅️ عمده ترین ترس دیکتاتوردراین کشوراز کودتاست. بنابراین، افراد وفادار به خود را در پست های حساس می گمارد و اندک مخالفتی را با زبان زور پاسخ می گوید (انتصاب نزدیکان به وزارتخانه های کلیدی مانند وزارت دفاع و نفت به منزله شاهرگ های حیاتی سیستم). بنابراین، بحران اقتصادی با بحران مشروعیت و کارآمدی ترکیب شده و ملغمه ای ساخته که سوسیالیست های ونزوئلایی را گریزی از آن نیست.

ثروت نفتی ونزوئلا نه تنها به دموکراسی راه نبرد بلکه به ورشکستگی انجامید و پوپولیسمی که قرار بود ناجی کشور باشد به اقتدارگرایی راه برد!!. رشد اقتصادی سریع (چاوز) و کسادی ناگهانی (مادورو) دو روی یک سکه اند و در رژیم های اقتدارگرا(ی نفتی) سبب فروپاشی اقتصادی و زوال مشروعیت می شود. اینگونه می شود که مردم به هر چهره مخالف با نظام روی خوش نشان می دهند.

«خوان گوایدو»، رییس جمهور خودخوانده ونزوئلا، یکی از «خودی» های سیستم و رییس پارلمان بود. اما در یک بزنگاه تاریخی از سیستم برید. اگر او یک سال زودتر ادعای رهبری اپوزیسیون را می کرد چه بسا رژیم او را نابود می کرد چرا که هنوز فضا برای رهبری اعتراضات فراهم نبود. اما وقتی سیل اعتراضات مردمی بر می خیزد، شرایط مساعد می شود و جامعه در وضعیت انقلابی قرار می گیرد و پاشنه جامعه بر روی رفتن رژیم می چرخد، از دل تحولات «رهبر» یا «head» اعتراضات زاده می شود. در چنین شرایطی بود که از بر هم خوردن تحولات «گوایدو»ی خودی زاده می شود و نظام از جایی که تصورش را نمی کرد ضربه خورد.

در هر حال، ایدئولوژی های چپ اگر خود را به روز رسانی نکنند و نهادهایشان همگان با تحولات دچار نوسازی نشود سرنوشتی جز بن بست در انتظارشان نخواهد بود و باید در موزه ها سراغ آنان را گرفت.

آخرین بازماندگان چپ (کوبا، ونزوئلا و کره شمالی) زمانی به واقعیت انطباق با محیط بیرونی پی بردند که به حضیض ذلت دچار شدند. هر کدام از این کشورها در برهه هایی از همقطاران خود جلوتر بودند اما سوار شدن بر قطار بی ترمز چپگراییِ ایدئولوژی زده آنها را به ورطه فلاکت کشاند.

چین البته یک استثناست که از کمونیسم رنگ باخته «مائو»یی به سوسیالیسم با مختصات چینی «شی» رسید و از اقتصاد 150 میلیارد دلاری دهه 70 به اقتصاد 14 تریلیون دلاری سال 2018 رسید. به قول ریچارد هاس، رییس شورای روابط خارجی امریکا، «انکار نباید به منزله استراتژی باشد». گام اول در رفع بحران، پذیرش بحران، اجماع نخبگان و در نهایت یافتن راه حل هایی (بعضا دردناک) برای خروج از آن است.

🔸منبع: کتاب " م‍وج‌ س‍وم‌ دم‍وک‍راس‍ی‌ در پ‍ای‍ان‌ س‍ده‌‌ی ب‍ی‍س‍ت‍م " ‌ ساموئل هانیتنگتون، ترجمه احمد شهسا، انتشارات روزنه...

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper