🔴 مروری بر فلسفه سیاسی و دموکراسی ناپایدار فرانسه

🔴 مروری بر فلسفه سیاسی و دموکراسی ناپایدار فرانسه

🔻فرانسه یکی از کشورهای مهم اروپای غربی است و نقش مهمی را در معادلات سیاسی - اقتصادی و نظامی بین‌المللی ایفا می کند . با توجه به نارامی های اخیر که مشابه ان نیز در سالهای گذشته کم نبوده و تحلیل های متعددی در رسانه های جمعی از ان بیان شده است ، مروری کوتاه بر فلسفه سیاسی و جریان دموکراسی خواهی در فرانسه در روشن شدن ابعاد و جنبه های موضوع کمک موثری خواهد داشت . نکته مهم قابل توجه تقارن انقلاب عینی فرانسه و انقلاب ذهنی فلسفه کلاسیک آلمان است , که دو رویداد مهم سیاسی و فلسفی غرب محسوب می‎شوند، که ضمن تقارن زمانی اثار متقابلی بر همدیگر داشته اند.

هم­چنین وجود دو مکتب مهم فلسفی در حوزه معرفت­شناسی _ یعنی عقل­گرایی و تجربه‎گرایی _ دیدگاه جزم‎گرایانه و دگماتیستی نظام لایب­نیتس ـ ولفی در مسائل متافیزیکی و در مقابل, رویکرد ضد متافیزیکی هیوم از جمله عواملی بود که سبب شد کانت در عالم فلسفه انقلاب کند و نظام فلسفی خود یعنی فلسفة نقادی را تئوریزه کند.
در عین حال دونظریه فلسفی ازادی جان لاک و دموکراسی روسو سهم بسزایی در فلسفه سیاسی فرانسه دارد .

🔸 علاوه بر روسو، مونتسکیو ولتر، کندیاک ، دیدرو و .... از اندیشمندان برجستة عصر روشنگری فرانسه بودند. انچه در تشریح سیر تحولات سیاسی و اجتماعی فرانسه قابل تامل و تعمق است ، سایه نوعی بحران هویتی و جمعیتی بر ان سنگینی می کند . از این روی موارد تناقضاتی نیز در ارمان گرایی جامعه فرانسوی قابل ترصد است. مردمانی که زمانی سرنگونی لویی شانزدهم را جشن می گرفتند بعدها شعار بوسه بر چکمه های ناپلئون را سرمی دانند. انقلابیون فرانسه پس از سقوط لویی شانزدهم برای تدوین قانون اساسی پس از امتناع کانت سراغ روسو رفتند و پس از تحولات فراوان جمهوری اول فرانسه ۷ سال بیشتر دوام نیاورد . لویی هیجدهم در اوایل قرن ۱۸ دوباره نظام سلطنتی را مستقر کرد و شارل دهم روزگار سختی را برای فرانسه رقم زدند تا در نهایت با فرار لویی فیلیپ نسبتا لیبرال علیرغم توسعه صنعتی فرانسه ، خورشید جمهوری دوم نیز غروب کرد. و در حقیقت به تعبیر مارکس انقلاب فرانسه و جریان جمهوری خواهی توسط دیکتاتورها به یغما رفت .
با تهاجم ارتش پروس و شکست لویی ناپلئون موج سوم جمهوری خواهی در فرانسه اغاز شد. جمهوری چهارم با تشکیل مجلس موسسان مارشال دوگل و رفراندوم ۱۹۴۶ و در حضور احزاب کمونیست ، سوسیالیست ها و جمهوری خواهان شکل گرفت .
دوام و قوام دموکراسی فرانسوی عمدتا منتسب به موج پنجم ان است که قانون اساسی فرانسه توسط دوگل در معرض تجدید نظر خواهی قرار گرفت . موجی که چندان میلی برای بازگشت به شرایط ادوار قبل را نمی خواهد تجربه کند .
هر چند در تحلیل پایداری و ناپایداری دموکراسی فرانسوی خوانش های متنوع و متعددی وجود دارد لکن نمیشود دموکراسی حاصل از عناصر متضاد سیاسی را یک دموکراسی پایدار محسوب کرد .

🔸با همه این تفاسیر اندیشه سیاسی حاکم بر فرانسه عمدتا متاثر از تفکرات مونتسیکیو و جان لاک بوده و مبتنی بر شعار برابری برادری و ازادی است ، لکن نقش مهم لیبرال های چپگرا در حاکمیت ها و نظام‌های سیاسی اروپای غربی غیر قابل انکار است . چیزی که تحمل ان برای راست های افراطی قدری دشوار می نماید و جامعه فرانسه همواره کنش های اعتراضی مختلفی در قبال ان داشته است .

🔸موج شدید اعتراضات در قانون کار بازنشستگی ، مصوبه ازدواج همجنسگرایان و اکنون نیز اشوبهای کف خیابانی با چاشنی های اقتصادی و سیاسی از جمله همین عوارض رویارویی دوجریان سیاسی است .
در جریان نارامی های اخیر عوامل داخلی فشار اقتصادی بر طبقات ضعیف از یک سو و از طرف دیگر سیاست های موازی ایالات متحده با جربان لوپن و تلاش ترامپ برای تسلط بر اروپای غربی قابل توجه است .
هر چند خیابانهای فرانسه به چنین نارامی هایی از عادت دیرینه دارد ، لکن دموکراسی فرانسوی همواره چالشهای بزرگی متاثر از ناهمگونی های داخلی و فشارهای خارجی را تجربه خواهد نمود.

🇮🇷 مهدی ارجمند
*فعال سیاسی و رسانه ای

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper