💠 میشل فوکو

💠 میشل فوکو

🔸 میشل فوکو با نوشتن کتاب تاریخ جنون در سال ۱۹۶۱ خود را به عنوان یک فیلسوف تراز اول در فضای اندیشه اروپا مطرح می‌کند. او را فیلسوف نظام‌های اندیشه می‌نامند و بیش از همه تحت تأثیر فروید، مارکس و نیچه است.

🔸 فوکو در دوره اول فکری که روش دیرینه‌شناسی را پیش می‌گیرد معتقد است باید مسائل را در سطح بررسی کرد و از هرگونه رفتن به عمق پرهیز کرد.

🔸 فوکو فیلسوف گسست هم هست چرا که معتقد است باید بر پراکندگی‌ها و گسست‌های تاریخ متمرکز شویم.

🔸روش دیرینه شناسی تلاشی است برای کشف قواعد ساختاری حاکم بر گفتمان که سعی دارد از هرگونه تأویل یا ساختارگرایی اجتناب کند.

🔸نهایتاً به دلیل کشف تعارضات روش‌شناسی و برآورده نشدن اهداف دیرینه‌شناسی، فوکو به تبارشناسی گشتِ اندیشه می‌کند و بر مفهوم قدرت متمرکز می‌شود.

🔸 در این دوره رابطه گفتمان و عوامل غیرگفتمانی با هم بررسی می‌شوند. مهم‌ترین عامل غیر گفتمانی قدرت است که ارتباط قدرت و معرفت معنا را می‌سازد.

🔸 از نظر فوکو به‌وجود آمدن علوم نه صرفاً بر پایه نیت خالص دانشمندان بلکه وابسته به روابط قدرت است. حوزه دانش مدرن با قدرت ارتباط منطقی دارد.

🔸در آثار دهه ۷۰ او دو مفهوم برجسته وجود دارد:

1⃣ «فرضیه سرکوب» که اشاره به این مطلب دارد که حقیقت ذاتاً ضد قدرت و رهایی‌بخش است.

2⃣«قدرت مشرف به حیات» که تمرکز آن بر بدن انسان به عنوان محل دخل و تصرف است.

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper