این کانال جهت آشنایی با مفاهیم سیاسی،اصطلاحات و واژگان سیاسی،تحلیل های روز،اخبار و هر آنچه که در حوزه سیاست می باشد ،ایجاد شده است مدیر کانال: محمد سجاد شیرودی دانشجوی دکتری جامعه شناسی ایمیل: [email protected] ارتباط با ادمین : @S_h_shirody_2018
جامعهشناسی سیاسی جدید و هیأتهای مذهبی. تنظیم و تألیف از محمدسجاد و مرتضی شیرودی
جامعهشناسی سیاسی جدید و هیأتهای مذهبی
تنظيم و تأليف از محمدسجاد و مرتضي شيرودي
نتیجهگیریهای کالهون را به طور قطع میتوان با چرخش پسامدرن در جامعهشناسی مرتبط دانست، آنجا که جامعهشناسی، فراروایت مدرن پیشرفت عقلانی را در جهت آزادی بشر پذیرفت، از همۀ جنبشهای اجتماعی به غیر از جنبشهای کارگری غفلت نمود و تنها این جنبش را نیروی پویای تغییر در جهت برابری و آزادی در جامعه سوسیالیستی آینده تلقی کرد. جامعهشناسی مدرن از روایتهای کوچک و محلی جنبشهای اجتماعی دیگر غفلت نمود. از طرف دیگر، چرخش پسامدرن امکان یک درک متکثرتر از زندگی اجتماعی ساخته شده از روایتهای متقاوت و محدود فراهم را میآورد، یعنی روایتهایی که مختص گروهها و افراد معینی دانسته میشوند. بنابراین، چرخش پسامدرن از موقعیت بسیار مناسبتری برخوردار است، به طوری که نه تنها برای تحلیل جامعۀ معاصر، بلکه به تبعیت از استدلال کالهون برای تحلیل وجوهی از جامعۀ مدرن که به خاطر وفاداری جامعهشناسی به فرارویت مدرن مورد غفلت واقع شدهاند نیز، میتوان آن را به کار گرفت. بر طبق چنین برداشتی، اینگونه نیست که جامعه پسامدرن شده باشد، بلکه یک برداشت پسامدرن عملاً بیش از خود جامعهشناسی مدرن برای تحلیل عصر مدرنیته مناسب است. البته کالهون این مسئله را نیز تصدیق میکند که جنبشهای کارگری عملاً دیگر جنبشهای اجتماعی از از اواسط قرن نوزدهم به حاشیه رانده است. (نش، 1392: 132 و 141)
بر اساس همین جامعه شناسی سیاسی جدید، نقش هیأتهای مذهبی در عرصه سیاست فرهنگی قابل بررسی است. جامعهشناسی سیاسی جدید همراه با جلبتوجه به عرصه سیاست فرهنگی، به معنای عرصه تعارضات و دگرگونیهای هویتها و ساختارهای اجتماعی است، تغییری که هم با عنوان تغییر چرخش پسامدرن و هم چرخش فرهنگی از آن یاد میشود. برای مثال، جامعهشناسی سیاسی کلاسیک مارکسیستی و وبری بهرغم تفاوتهای زیادی که دارند از نظر فرض سامانیافتگی جامعه حول دولت، تلقی از دولت بهعنوان عرصه اصلی سیاست و تعاریف نسبتاً محدود از قدرت و سیاست اشتراک دارند. در مقابل، نظریهپردازان پساساختارگرا و گفتمانی با نگاه جدید خود به قدرت و اولویت قائل شدن برای اخلاق (نه در معنای سنتی آن بلکه به معنای زمینهسازی مناسب برای خود آفرینی یا خودمختاری فردی و …) برداشت فراگیرتری از عرصه سیاست فراهم میکنند، زیرا این نوع نظریهها، روابط در جامعه مدنی، تأکید بر نقش زبان و عناصر گفتمانی زبانی در شکل دادن به رویههای قدرت، مخالفت با جوهرگرایی و تأکید بر صداهای حاشیهای و درنتیجه اهمیت عرصه سیاست هویت و تفاوت و شاید اهمیت دادن به عرصه سیاست فرهنگی که خود بهنوعی در ارتباط با موضوع نقش هیأتهای مذهبی است، را مدنظر قرار میدهند. فرهنگ در این برداشت جدید، در وسیعترین معنای خود بهعنوان یک نظام دلالتگر تلقی میشود که نظم جدید از طریق آن اداره و بازتولید، تجربه و بررسی میشود. فرهنگ چه بهعنوان شکلدهنده به واقعیت و چه بهعنوان بخشی از حیات اجتماعی که اکنون همه ابعاد آن را در بر گرفته است، اهمیت محوری در جامعهشناسی سیاسی هیأتهای مذهبی دارد.
🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper