❄️ سرنوشت رقت‌انگیز علوم سیاسی در ایران

❄️ سرنوشت رقت‌انگیز علوم سیاسی در ایران

💠 ... این رشته در رژیم قدیم به دلایل کاملا مشخصی به طور محدود و عمدتا در سطح کارشناسی دنبال می‌شد، به‌طوری‌که اگر کسی خواهان دنبال کردن آن در مقاطع بالاتر بود، باید در کشورهای پیشرفته رحل اقامت می‌افکند.

💠 این امر باعث شده بود تا عمده‌ی کسانی که در این رشته موفق به اخذ مدرک دکترا می‌شوند، هم از یک ذهن منسجم و آگاه به مبادی و اصول این رشته برخوردار باشند و هم از یک پرنسیپ و شخصیت ملازم با این رشته علمی. همچنین، این امر باعث شده بود تا این رشته به صورت معقول و معتدلی رشد کند و از سطح کیفی مناسبی برخوردار باشد.

💠 با این حال، با استقرار رژیم جدید این رشته با وضعیتی کاملا متفاوت روبرو شد. اولین تغییر این بود که به تبع گسترش کمّی بیش از حد دانشگاه در ایران این رشته نیز به طور لجام گسیخته‌ای گسترش یافت. این گسترش لجام گسیخته فقط محدود به مقطع کارشناسی نبود و مقاطع تحصیلات تکمیلی را نیز در بر می‌گرفت؛ به‌طوری‌که ما گاه شاهد آن هستیم که برخی مراکز دانشگاهی بدون داشتن مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، اقدام به برگزاری دوره‌های دکترا کرده‌اند.

💠 درواقع، امروزه شهرهای فراوانی را می‌توان یافت که در آنها رشته‌های حقوق و علوم سیاسی در آن دایر است. این امر تالی‌های فاسد متعددی را به همراه داشته است که ما در اینجا به دو فقره از آنها اشاره می‌کنیم.

💠 اولین تالی فاسد این آنارشیسم آموزشی ظهور پدیده‌ی «استادسازی» در سطح دانشگاه بوده است. مسئولیت این کار در وهله‌ی اول به عهده دانشگاه تربیت مدرس بود و همزمان دو هدف دنبال می‌شد. اول، استحاله‌ی دانشگاه از استادان مستقل؛ و دوم، پر کردن جای خالی کرسی‌های دانشگاه‌ها با اساتید «متعهد».

💠 اگر در ایران بتوان طرح‌های اندکی را نشان داد که کاملا موفقیت‌آمیز بوده باشد، این طرح یکی از آن معدود طرح‌های موفق است. مجریان این طرح هم به تدریج دانشگاه را از اساتید مستقل استحاله کردند و هم دانشگاه را در اختیار نسل جدیدی از اساتید قرار دادند که تنها مشخصه‌شان فقط همان «متعهد» بودن است. طی تقریبا سه دهه‌ای که از اجرایی شدن این سیاست می‌گذرد این دسته از اساتید نه توانسته‌اند یک اثر کلاسیک را ترجمه کنند و نه یک اثر ماندگار را، چه از حیث نظری و چه از حیث عملی، خلق کنند.

💠 این پدیده‌ی «استادسازی» خود متضمن یک تالی فاسد عظیم بود که تنها بعد از اجرای آن خود را نشان داد: تبدیل دانشگاه به «حزب». اگر قبلا به واسطه‌ی حضور اساتید قوی و برجسته مناسبات حاکم بر دانشگاه مناسبات علمی بود، ورود این دسته از اساتید را به دانشگاه باید سرآغازی بر رواج حزب بازی و باندبازی در دانشگاه دانست که هر روز ابعاد گسترده‌تری نیز یافته است.

💠 تالی فاسد دیگر این لجام گسیختگی آموزشی ظهور پدیده‌ی «عوام دانشگاهی» است. بدین معنا که ما در دانشگاه با کسانی روبرو هستیم که سطح درک و تحلیل شان از مسایل همانند «عوام» است. آنها بجای اینکه به تامل درمورد مسایل مختلف کشور بپردازند، همانند عوام نسخه‌ای از پیش آماده برای توضیح تمام پدیده‌ها دارند و سعی می‌کنند با رفتارهای پوپولیستی آن را به خورد مخاطبان بدهند.

💠 یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این «عوام دانشگاهی» این است که کتاب نمی‌خوانند و به جای آن سعی می‌کنند به مصاحبه و سخنرانی و انتشار مقالات به اصطلاح علمی ـ پژوهشی بپردازند. این در حالی است که دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی با این هدف اساسی تاسیس شده است تا مروج دیدگاه‌ها، نظریه‌ها و روش‌هایی باشد که از محک آزمون علمی بیرون آمده‌اند.

💠 تا جایی که به رشته علوم سیاسی مربوط می‌شود، آنچه ما امروزه در این رشته شاهد آن هستیم بیان سخنان پوشیده در الفاظ پیچیده اما خالی از محتواست که بیشتر به بیانیه‌ی احزاب سیاسی می‌ماند تا نظریه‌پردازی علمی. جالب اینجاست که این به اصطلاح نظریه‌پردازی ها که اعتبار علمی آن ازسوی هیچ مرجع مستقلی تایید نمی‌شود، بعضا با تشویق‌ها و جوایز رسمی نیز همراه است.

💠 فارغ التحصیلان دوره‌های تحصیلات تکمیلی ما گاه در ادای اسم برخی از متفکران صاجب نام این رشته مانند «مونتسکیو» باز می‌مانند، و یا «ژان بدن» را «جان بدن» می‌نویسند. در این سیستم فقط کافی است شما به اندازه کافی «مقالات علمی ـ پژوهشی» داشته باشید ـ هرچند محتوای آن هم مهم نیست ـ تا به مقام «استادی» برسید.

🔆 منبع: علی اردستانی، تاملی درباره بحران ناکارآمدی دانشگاه در ایران، نشریه قلمیاران، شماره ۱۵، ص۲

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper