☑️مفهوم قدرت از نظر میشل فوکو

☑️مفهوم قدرت از نظر میشل فوکو

فوکو معتقد است قدرت در مالکیت دولت، طبقه حاکم و یا شخص خاصی نیست، بر عکس قدرت یک استراتژی است:قدرت نه یک نهاد و نه یک ساختار بلکه وضعیت استراتژیکی پیچیده و کثرت روابط میان نیروها،است. قدرت به سان ظرفیتی برای عمل نیست که در دستان برخی افراد یا گروه ها متمرکز شده باشد. بلکه باید آن را به منزله شبکه ای از مناسبات دانست که در سراسر جامعه پراکنده و منتشر شده، در نسبت ها و اهمیت یافتن مناسبت ها، در روابط و تعاملات زبانی و کلامی میان افراد، طبقات و گروه های اجتماعی که به روش ها و منش های گوناگون ابراز می شود و همه ی افراد در این شبکه کم و بیش درگیرند، چه حاکمان و چه زیردستان، همگی در مسیر اعمال قدرتند. فوکو در #ارادهـبهـدانستن قدرت را پیش از هر چیز به منزله کثرت مناسبات نیرو درک می کند. مناسباتی که ذاتی عرصه ای هستند که در آن اعمال می شوند.
از نظر او قدرت طرد می کند، سرکوب می کند، جلوگیری و سانسور می کند، قدرت تولید می کند. بر پایه نظریات وی قدرت امری بازدارنده نیست، بلکه قدرت امری مولد است و #هویت و ذهنیت را تولید می کند.
منظور فوکو از قدرت نه نیروی پلیسی، بلکه #هژمونی فرهنگی و توانمندی فرهنگی طبقات و گروه مسلط است. مفهوم قدرت از نظر او به مثابه مکانیسمی برای زندگی بهتر فهمیده می شود. این مکانیسم راهبردهای پیشرفت خود را در بر می گیرد که هم کنشگر را توانا می سازد و هم بر او فشار وارد می آورد. از نظر فوکو مکانیسم جدید قدرت به بدن ها بستگی بیشتری دارد. مکانیسم قدرت زمان و نیروی کار را از بدن ها بیرون می کشد.
دو شکل عمده ای که قدرت از قرن 18 شروع به نفوذ بر زندگی افراد کرده؛ آناتومی سیاسی بدن که با اعمال قدرت بر حیات بدن سرو کار دارد و با انضباط و تکنیک های مرتبط با حداکثرسازی و عینی سازی نیروها و توانمندسازی بدن مشخص می شود. دومی سیاست های زیستی جمعیت که از طریق مدیریت و تنظیم جمعیت (نرخ باروری، ومرگ و میر، بهداشت، امید به زندگی و ...). «محصور سازی یا جداسازی» و «همه بین» از تکنولوزی ها و شیوه های اعمال قدرت هستند.
فوکو در عصر جدید حوزه جنسی را محملی برای اعمال قدرت و انقیاد افراد تلقی می کند. زندگی افراد از زاویه #جنسیت و به واسطه تکنولوژی های سیاسی قدرت، به شدت تحت مراقبت و انضباط درآمده است.
✍ فاطمه محمدزاده

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper