چقدر بما بر میخورد وقتی به ما می‌گفتند *شما ملتی دزد و کلاهبردارید …*

چقدر بما بر میخورد وقتی به ما می گفتند *شما ملتی دزد و کلاهبردارید...*

سال ۱۳۴۷ دانشجوی سال اول رشته جامعه شناسی در دانشسرای عالی بودم.
استاد دکتر ابراهیم بنی احمد که استاد انسان شناسی دانشسرا بود روزی سر کلاس گفت :

پنج شنبه هفته آینده پرفسور پوپ در دانشگاه پهلوی شیراز سخنرانی دارد ، من شخصا خواهم رفت کسانی که علاقمند هستند می توانند با هم جمع شوند اتوبوس بگیرند و به شیراز برای این سخنرانی بیایند.
بعد هم توضیحاتی در مورد زندگی پرفسور پوپ داد که او ایران شناس و تاریخ شناس برجسته آمریکایی است.
خلاصه آنقدر تعریف کرد که ما علاقمند شدیم برویم سخنرانی پروفسور پوپ...

استاد خودش بخاطر مسیر طولانی با هواپیما رفت ، ما هم نفری ۵۰ تومن دادیم و رفت و برگشت با اتوبوس تی بی تی رفتیم.
اتوبوس ساعت ۱۰ شب چهارشنبه حرکت کرد و ساعت ۱۳ ظهر شیراز بودیم.

ساعت ۴ بعدازظهر سخنرانی شروع شد.
پرفسور دو ساعت سخنرانی کرد که من گوشه ای از سخنرانی ایشان را که بیاد دارم برایتان می نویسم :

اگر رشد اقتصادی توام با رشد فرهنگی جامعه ، و به موازات هم حرکت نکند نقطه تلاقی آن ها به از هم پاشیدگی اقتصاد جامعه ختم خواهد شد.
نمی شود در یک جامعه سنتی مدرن زندگی کرد و در یک جامعه مدرن سنتی رفتار کرد.
نقطه برخورد این دو بهم ، باعث از هم پاشیدگی اجتماعی خواهد شد.
شما ملتی دزد خواهید شد ! و کلاهبردار !!
۳۰ میلیون همه در کنار هم دوستانه زندگی می کنید ، بزرگ می شوید ، ازدواج می کنید و صاحب فرزند می شوید و همچنان نسل های آینده خودرا می سازید ، اما زیر بنای فکری شما ایرانیها شبیه آدم نیست.
هروقت خواهان جامعه ای مترقی و مدرن بودید باید در کشورتان «آدم» تربیت کنید.
آینده خوبی برای شما متصور نیستم رشد اقتصادی شما بیشتر از رشد فرهنگی شماست و...

سخنرانی ساعت ۷ شب تمام شد و ما همه دمق و ناراحت به تهران برگشتیم.
شنبه سر کلاس از دکتر بنی احمد پرسیدیم آقا حالا حتما باید این سخنرانی را می رفتیم که بما بگویند شما ملتی دزد و کلاهبردارید؟

استاد گفت : آنچه او می بیند من و تو نمی بینیم... او ۵۰ سال بعد را میبیند ، ما امروز را ...

سال ها گذشت و من بارها به چشم خود دیدم چگونه جامعه من بخاطر فقر فرهنگی از هم پاشید ، تا این که دیشب با دوستی که پناهنده اروپا است صحبت میکردم.
او گفت : اینجا خیلی بمن بد میگذرد. حتی پول برای آب خوردن ندارم مادرم ۵ میلیون تومن داده ، بهم ۳۰۰ یورو داده اند...
بهش گفتم چرا برای ۵ میلیون تومن ۳۰۰ یورو داده اند؟ اینجوری که یورو می شود ۱۶۶۶۰ تومان؟ در صورتیکه یورو ۱۴ هزار تومن است.

گفت : صراف های ایرانی می دانند ما اینجا پشت مرز گرفتاریم ، یورو را هرچقدر بخواهند حساب می کنند. بعد چند تا عکس از خودش از پشت سیم خاردار فرستاد...

کجایی پرفسور پوپ .....
۵۰ سال پیش من را از من بیشتر می شناختی.

*آرامگاه پرفسور پوپ بنا به درخواست او در کنار زاینده رود اصفهان است.*

@politicalculture