‍ ✍️ رضا بابایی.. چهل سال گذشت.. چهل سال، زمان درازی است

‍ ✍️ رضا بابایی

چهل سال گذشت

چهل سال، زمان درازی است. در این مدت، میلیون‌ها انسان به دنیا آمدند، میلیون‌ها جوان به آستانۀ پیری رسیدند و میلیون‌ها انسان آرزومند مُردند. پیش از ما هیچ ملتی و هیچ کشوری در جهان قدیم و جدید، حکومت اسلامی را تجربه نکرده بود و من یقین دارم که «انقلاب اسلامی» و «حکومت دینی» در هیچ گوشۀ جهان، دیگر تکرار نخواهد شد؛ مگر در آینده‌ای بسیار دور و در منطقه‌ای غیر از خاورمیانه. بهار عربی، مستعدترین پدیده برای گرایش به انقلاب و حکومت دینی بود، اما رهبران جنبش هیچ علاقه‌ای به آن نشان ندادند؛ بلکه پیوسته از آن تبرّی ‌جستند.
در جهان مفاهیم، ترکیبی متناقض‌تر و خودشکن‌تر از «حکومت دینی»، شاید نتوان یافت. دین و حکومت، دو ماهیت و دو کارکرد و دو زیست‌جهان متفاوت دارند و نزدیکی هر یک به دیگری ممکن نیست مگر پس از تغییر ماهیت یکی از آن دو یا هر دو. در متون دینی و تاریخ اسلام، نشانه‌هایی از پیوند دین و حکومت به چشم می‌خورد؛ اما به‌حقیقت این نشانه‌ها مربوط به حوزه‌های مشترک میان دین و امور عرفی در عصر سنت است، نه پیوند ساختاری و ماهوی میان دین و حکومت. دین، دین است تا آنگاه که روی سخن با قلب‌ها و جان‌ها دارد، و اگر بر مسند قدرت نشیند و فرمان راند و روش‌های قهرآمیز را به کار گیرد، همۀ خاصیت ارشادی و تربیتی و معنوی خود را از دست می‌دهد. دین سیاسی، ممکن است در سیاست به توفیقاتی دست یابد؛ اما هم‌زمان نمی‌تواند از عهدۀ مسئولیت‌ها و تعهدات مرکزی خویش برآید. برای دین دو راه بیشتر نیست: یا باید تربیت جان‌ها و گفت‌وگو با دل‌ها را برگزیند یا حکومت قهری بر تن‌ها و جسم‌‌ها را. ترکیبی از این دو در امکان نمی‌گنجد؛ مگر آنکه دین را به چند حکم شرعی مانند وجوب حجاب و شیوه‌های قصاص و جزا فروکاهیم و مگر آنکه انسان را در اقتصاد و سیاست و سبک زندگی، همچنان صغیر و نیازمند قیّم بدانیم.

چهل سال از تجربۀ حکومت دینی در ایران می‌گذرد. برای ایرانی مسلمان و انقلابی، هیچ چیز خوشایندتر از این نبود که عدالت و عقلانیت را از چشمۀ دین بنوشد و بر تن سیاست جامۀ سبز شریعت بپوشاند؛ اما دریغا که عدالت محصول نهادها و ساختارها است نه نیت‌ها. دین می‌تواند نیت‌ها را اصلاح کند، اما نهادسازی از دایرۀ مسئولیت‌ها و توانایی‌های دین بیرون است؛ به دو دلیل: اولا دین خود نهادی در میان نهادهای دیگر است و بنابراین به هر نهاد و ساختاری به چشم رقیب می‌نگرد؛ چنانکه نهادهای دیگر نیز با همین چشم به دین می‌نگرند. ثانیا نهادسازی فرایندی پیچیده است و نخستین شرط آن، استقبال از همۀ نیروهای اجتماعی و یک‌یک شهروندان با هر گونه تفکر و دین و آیین و سبک زندگی است. اما دین، آیین جداسازی است؛ جدایی دنیا از آخرت، مؤمن از کافر، صالح از فاسد، روحانی از کلاهی، دیندار از بی‌دین، محجبه از بی‌حجاب، محجبۀ چادری از محجبۀ مانتویی، مانتویی روسری‌پوش از مانتویی مقنعه‌پوش، ریش‌دار از بی‌ریش، نمازخوان از بی‌نماز، شیعه از سنی، مسلمان از غیر مسلمان، معتقد از منکر، متعهد از متخصص، مقلد از معترض، خودی از غیر خودی و... این جداسازی‌ها، توجیه و منطق دینی دارد، اما با کشورداری نمی‌سازد و چهل سال آزگار از این ناسازگاری می‌گذرد.


•●[I➣کانال علوم سیاسی
•●[I➣ @politickaraj