📕🔶📕پشیمانی مدرس از انقلاب مشروطه

📕🔶📕پشیمانی مدرّس از انقلاب مشروطه

✍️ میلاد عظیمی


📝یک رفتار سیاسی کلیشه‌شده در ایران معاصر این است که کسانی که انقلاب کردند بعد از آن‌که از مرکب مراد پیاده شدند و آرزوهای‌شان محقق نشد ‌یا انقلاب فرزندان خود را ‌خورد یا رند سومی ‌آمد و قدرت‌خانم را ‌برد، اعلام می‌کنند که اوضاع از دوران پیش از نهضت و انقلاب بدتر شده و دریغ از راه دور و رنج بسیار.

📝این انقلابیون ناکام - معمولاً «در زمان معزولی» - مدعی می‌شوند که از همان اول می‌دانستند که راه انقلاب‌شان از کعبه به ترکستان افتاده بوده اما خب از روی اجبار یا برای رعایت مصالح عالیه سکوت کردند.

📝فهرست درازدامنی از کسانی
که از انقلابی که کردند٬ سرخورده و پشیمان شدند٬ می‌توان تهیه کرد.
مرحوم آیت‌الله سیدحسن مدرس هم از کسانی‌است که از انقلابی که در آن سهیم بود؛ یعنی «انقلاب» مشروطه ابراز پشیمانی کرد. در یادداشت‌هایی که در تبعید و تنهایی نوشته؛ در حالی که دیکتاتوری که میراث‌خوار مشروطه شده بود، همه‌ی راه‌ها را بر او بسته بود. او را در «محوطه مخروبه، محبوس» کرده بود با مواجبی که فقط کفایت روزانه دو قرص نان و کوزه‌ای آب را می‌داد. گاه در ملازمت زندان‌بانانی شیره‌ای و بی‌مبالات. در تنگنای تنهایی و تبعید به آن آزادمرد خبر دادند که عیالش خواستار نفقه یا طلاق شده. پیرمرد برای فرزندش وکالت‌نامه نوشت که آن ‌زن بیچاره را «رها و آسوده» کنند. در تنگنای تنهایی و تبعید نوشت چرا باید حبس و تبعید در «مملکت اسلامی» موجب شود خانواده‌ی‌ زندانیان گرفتار و مستأصل شوند. نوشت سامان زندگی خانوادگی فرزندانش گسسته شده است. نوشت یک‌سال است اجازه نداده‌اند موهای سرش را بتراشد.

📝روحانی نجیب و جوان‌مرد و سیاست‌مدار ایران‌دوست و کارکشته، در کنج تنهایی و تبعید٬ به این نتیجه رسید که انقلاب مشروطه نابه‌هنگام بود، پیر و جوان نمی‌دانستند چه می‌خواهند و چه می‌کنند و از انقلاب مشروطه برائت جست. با این عبارت سوزناک:
«خسرالدنیا یا خسرالآخره‌ و یا‌ خسر‌الدنیا و الآخره»...

🔶 «ایشان‌[= میرزا محمودخان؛ یکی‌ از‌ زندان‌بانان مرحوم مدرس در خواف‌] را صاحب‌ عقیده‌ی محکم و ثابتی در سیاست یافتم و چون خودم نیز با‌ ایشان‌ هم‌عقیده هـستم لذا صریحاً ذکر می‌کنم عقیده‌ی ایشان این است که این‌ مشروطه‌ از‌ هر جهت برای ایران مضرّ واقع شد و بالأخره هم به این زودی نتیجه نخواهد‌ داد‌... در‌ انقلاب ایران چون مسئله نزد پیر و جوان نارسیده و ملت هم غافل‌[بود] و استعدادش کامل نبود‌، من‌ مجبوراً با اینکه‌ پیش‌بینی کرده بودم که این انقلاب موجب زحمت فوق‌العاده‌ و کم‌‌نتیجه‌ خواهد بود، با اشخاصی که خود را آزادی‌طلب‌ و پیشوا معرفی می‌کردند از پیر و جوان‌ مصاحب‌ و مشغول کار شدم و طبعاً به نتیجه‌ی مقصود نرسیدیم. خسرالدنیا یا خسر الآخره‌ و یا‌ خسر‌ الدنیا و الآخره»

(گنجینه خواف؛ مجموعه درس‌ها و یادداشت‌های روزانه شهید مدرس در تبعید، به کوشش نصرالله صالحی، طهوری،۱۳۸۶، صص ۵۴-۵۵).



•●[I➣ @politickaraj