نقد دکترین امنیت منطقه‌ای دولت دوازدهم (۲). ✏️هادی حق پرست. کارشناس ارشد روابط بین الملل

نقد دکترین امنیت منطقه ای دولت دوازدهم(2)
✏️هادی حق پرست
کارشناس ارشد روابط بین الملل

کارشناس و مدیری که در تهران مسئله امنیت ملی را بررسی می کند منبع تهدیدات علیه کشور خود را واشنگتن می بیند. اما آیا کسی که در اسلام آباد به امنیت ملی خود می اندیشد یا در دوحه نیز این چنین مسائل را تحلیل می کند؟ پس چطور ممکن است که منافع و تهدیدات امنیتی ما مشترک باشد؟ استراتژی و منافع بازیگران منطقه ما به دلیل عدم ثبات سیاسی و اجتماعی، از پیش تعیین شده و مسلم نیست. لذا در منطقه ای که آنارشی قدرت به قول بوزان نابالغ است و محدودیت و مبانی ساختارها با گسستگی مواجه است، امنیت به وسیله تاثیر مثبت منافع مشترک و منسجم شکل نمی گیرد، بلکه بر اساس همان رقابت ها است که حفظ می شود.

نومنطقه گرایی اگرچه یک پدیده از بالا به پایین و در سایه مداخله ابرقدرت ها نیست، اما بر اساس یک اراده و نیاز خود جوش جمعی و منطقه ای است و حمایت و پیشروی یک یا چند کشور. برای منطقه ای چون خاورمیانه که بسیار از این وضعیت فاصله دارد، لازم است تا در گام نخست نگرش دولت مردان و اولویت دولت ها دگرگون شود و سپس مذاکره و گفتگو جای تنش و خشونت را بگیرد. در این رابطه نقش دولت های بزرگ منطقه مانند عربستان، ایران و ترکیه بسیار کلیدی است و مادامی که آنها در حال رقابت و منازعه هستند و نگرش های امنیتی و عقیدتی متعارض و اولویت های غیراقتصادی و غیررفاهی و غیرتوسعه ای در درستور کار دارند، بدبختانه نمی توان امیدی به برداشتن گام های اولیه برای ایجاد جامعه امن منطقه ای در یکی از چهار منطقه بوم راهبردی جهانی داشت(کرمی، جهانگیر، جامعه امن منطقه ای و مسیرهای آن، ویژه نامه نوروز ایران، 1396).

یکی از تاریخ دانان که از اعتبار بین المللی برخودار است، پیشنهاد کرد که صلح طولانی در اروپا بین 1815 تا 1914 را می توان از طریق دیدگاه مشترک دولت مردان معروف تبیین کرد، دولتمردانی که با توجه به جنگ های ناپلئونی دریافتند آنها دشمن یکدیگر هستند، اما خود جنگ، ثبات رژیم شان و بقای ملت و امپراتوری آنها را تهدید می کند.

بر مبنای مفروض ها جز از خودخواهی عاقلانه، دولت ها در نقش های زندانی های رقیب توصیف می شوند. اگر همکاری کنند می توانند امنیت خود را بهبود بخشند و سود کسب کننند، اما آنها اطلاعات و سازکارهای نهادی و مطمئن برای هماهنگی و اعتماد اساسی به یکدیگر ندارند، به ویژه هنگامی که تصور کنند با ضرر دیگران منافع بیشتری کسب می کنند، وقتی متحدین اعتمادپذیر نیستند و این احتمال وجود دارد که هر یک به اتحاد دیگری ملحق شوند، پس متجاوز نه به طور کامل به شرکای اش اتکا می کند و نه می تواند مطمئن باشد دولت هایی که تاکنون بی طرف بودند، وارد اعتلافی علیه آنها نمی شوند.

کشورهای منطقه آسیای میانه به دلیل ضعف های سیاسی، امنیتی و اقتصادی به شدت به قدرت های بزرگ وابسته اند، لذا نمی توانند همچون کشورهای اروپایی با تکیه بر دموکراسی های داخلی خود، به سمت صلح و همکاری حرکت کنند و جنگ غیرقابل توجیه باشد. دموکراسی و استقلال کامل کشورها در نسبت با قدرت ها، شرط لازم حرکت به سمت منطقه ای امن و قوی تر است. شرط استقلال، به دلیل منازعه و تضاد های ایدئولوژیک منطقه مورد نظر ما در نسبت با ابرقدرت ها لازم است، والا در اروپا این اصل چندان قابل اجرا نبوده و نیست. امنیت دسته جمعی نیازمند سازمان منطقه ای است، که ایران حداقل پس از انقلاب اسلامی بنا به فلسفه و سیاست خارجی خود در این حوزه ضعیف یا امکان حضور در نهادهای بین المللی را نداشته است. ایران در چارچوب نهادگرایی در زمینه مطالعاتی نیز چندان جدی و قابل اعتنا کار نکرده و کتاب و کتون قابل توجهی در دسترس نیست.

نوع تهدید در مورد هر کشور وابسته به جغرافیا، زمان و جمعیت آن متفاوت خواهد بود. کشورهای پیرامونی ایران، دولت هایی ناکارآمد بوده و توان تاثیر قابل توجهی بر فضای امنیتی منطقه را ندارند و جزو کشورهای تابع ابر قدرت ها محسوب می شوند و در این میان تنها ایران است که با ظرفیت های خاص خود و سیاست های متفاوت خود توانسته روی پای خود بایستد. امنیت با توانایی دولت

ایران امکان تامین بازار اقتصادی کشورهای هدف و ایجاد وابستگی استراتژیک را ندارد، لذا به سادگی در بازارهای بین المللی دور می خورد و تحریم و تحدید می شود. امروز با گره خوردن حوزه های مختلف، ارزیابی امنیت در درجه اول با قدرت سیاسی در شورای امنیت و توان نظامی، ابرقدرت محسوب نمی شود، چون توان اقتصادی ندارد.
عدم توسعه یافتگی پایدار و محرومیت از رفاه اقتصادی، روحیه ملی را تضعیف می کند و ناآرامی های اجتماعی را بر می نگیزاند و در نتیجه چند دستگی داخلی را شدت می بخشد. چنین ضعف داخلی می تواند اقدامات خصمانه را از جانب دشمنان بالقوه یا بالفعل باعث شود.