✅ این اسمش فوتبال نیست!. محمد حسین کریمی پور

✅ اين اسمش فوتبال نيست!
محّمد حسين كريمي پور

◀️ آقاي من كه شما باشي، من هيچوقت فوتباليست خوبي نبودم. اما در كُري هاي گل كوچك، جاذبه اي هست كه شيفته اش بودم. از قضاي روزگار، پسر خاله اي داشتم كه خوب فوتباليستي بود. او كه به محله ما مي آمد، اگر بساط گل كوچك راه مي افتاد، كيف فدوي كوك بود. تيمي مي چيديم و من مي ماسيدم داخل دروازه. پسر خاله جان مي دويد و مي جنگيد و گل مي زد.جيك هم نمي زد. اين سكوتش حتي از مهارتش براي من قيمتي تر بود. چرا كه من راحت رجزم را مي خواندم و كري مي تركاندم و حالش را مي بردم!

◀️ آنروز هم بساط به راه بودم. هشت نفر نوجوان هار در پارك، جاي خوبي گير آورده و مشغول فوتبال بوديم. وسط اين هير و وير، يك پسرك چهارساله آمد كه منهم بازي! ردش كردم خر مگس معركه را. رفت باباي گردن كلفتش را آورد. آقاهه مي گفت:" پسر مرا هم بازي دهيد، آرام هم بازي كنيد كه طفل زمين نخورد. توپ هم بهش برسانيد كه خوشحال باشد." بچه ها مرا نگاه كردند. من بعنوان ريش سفيد بچه ها، نكته واضحي را عرض كردم: "آقا، اين كه ديگر فوتبال نمي شود! " چنان زد كه برق از چشمم پريد. هنوز از پس چهل سال، جاي كشيده، درد مي كند. مردك پررو داشت ور مي زد : " به جهنم كه فوتبال نمي شود! توپ بازي كنيد. بچه ناراحت شود يا زمين بخورد، تو گنده بك با من طرفي! "

◀️ القصه، اين هفته داشتم به قيافه وارفته تجار و توليد كنندگان صادراتي در مراسم روز ملّي صادرات مي نگريستم. زبان بسته ها با يك حالت مذبوحانه اي هاج و واج، افاضات و ناز و اداي مسئولين را تحمل مي كردند. جهانگيري اختيارات مي خواست و شريعتمداري ناز داشت كه "هيچكس منو دوس نداره!" يهويي جاي كشيده قديمي سوخت.

◀️ طفلكي اهالي كسب و كار ،وضعشان شبيه وضع فوتبال كذايي است. بار ٤ ميليون حقوق بگير حاكميتي و ٤/٥ ميليون مستمري بگير صندوق هاي غارت شده و اينهمه تنش خارجي و فساد اداري و ندانم كاري حاكميت بر دوش اقتصاد كشورست. از زمين و زمان تحريم و ممنوعيت خريد و فروش و تبادل پول و انتقال تكنولوژي و حمل و بيمه بر فعال ايراني بار شده. هولدينگ هاي نظامي و ستادها و بنيادها و خصولتي ها، اقتصاد ملي را قبضه كرده اند.

◀️ دلواپسان نورچشمي از حرمت اماكن ديپلماتيك تا ساحت تخصصي مالي- بانكي، پرده اي را نا دريده نگذاشته وهر روز بامبولي راه مي اندازند. ساختار مقدس رانت و ويژه خواري و مجوز فروشي در كار فربهي است. نهادهاي قدرت و قواي سه گانه و سياسيون علي الدوام در يقه گيري و تخريب يكديگرند. آن وضع دادگستري، اين رسم ماليات و بيمه، آن بلبشوي انبوه قوانين ضد و نقيض، اين طغيان آقاها و آقازاده ها! بعد، از بخش عنقريب مضمحل خصوصي، انتظار كار آفريني و شكوفايي اقتصادي و رونق اشتغال و جهش صادراتي هم دارند.

◀️ حضرت قدرت! تصدقت! اگر نميزني تو گوشم، عارضم كه اين صحنه كه چيده اي، اسمش اقتصاد نيست. كسب و كار سالم رقابتي هم نيست. گلاب به روت، بد زهرماريست!

#اقتصاد_ایران #اقتصاد_دولتی

@politicology