🔻دستاورد مهم و پرهزینه حکومت دینی به روایت یک جامعه‌شناس:. «دولت» ابزار مناسبی برای دین نیست

🔻دستاورد مهم و پرهزینه حکومت دینی به روایت یک جامعه‌شناس:
«دولت» ابزار مناسبی برای دین نیست
(مصاحبه با ایرناپلاس به‌مناسبت چهل‌سالگی انقلاب اسلامی) 🔻


گفت‌وگو از: کیوان مهرگان


محسن حسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی دین، در گفت‌وگو با ایرناپلاس، به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی، یکی از دستاورد‌های مهم جمهوری اسلامی را فهم این می‌داند که «با ابزار دولت و ایجاد ساختار‌های بوروکراتیک نمی‌توان اصلاحات دینی انجام داد و جامعه را دیندارتر کرد». او معتقد است این دستاورد هرچند با هزینه گزافی به دست آمده، ولی بسیار مهم است. در عین حال باور دارد بازگشت از مسیر 40 ساله‌ای که در حوزه دینی رفته‌ایم هرچند ضروری است، ولی شاید غیرممکن باشد. مظاهری می‌گوید اگر حاکمیت واقعیات را نپذیرد، سیر تحولات آینده، شرایط سختی را برای جامعه دینداران رقم خواهد زد. متن گفت‌وگو با این جامعه‌شناس جوان را در ادامه بخوانید:

▫️ایرناپلاس: اتفاقی که در بهمن 1357 افتاد، چه بپذیریم چه نپذیریم، حاصل آن یعنی جمهوری اسلامی، 40 سال است که در ایران از خود کارنامه‌ای بر جای گذاشته است. این موجود زنده به نام جمهوری اسلامی به نظر شما برای آینده چه مسیری را باید طی کند و سوخت این نظام دینی برای تداوم حیات چگونه قابل تأمین است؟

▪️مظاهری: پس اول باید کمی به آن تجربه بپردازیم. بحث بسیار گسترده‌ای است که دامنه آن به همه حوزه‌ها می‌رسد. من برای پاسخ به این پرسش، بر همان حوزه مورد علاقه خودم یعنی دین تمرکز می‌کنم. انقلابی که با پسوند اسلامی صورت گرفت و جمهوری اسلامی که از دل آن برخاست، یک تجربه 40 ساله را پشت سر گذاشته است. وجه دینی این انقلاب غیرقابل انکار است. انقلاب اسلامی که منجر به شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی شد، عملا محصول غلبه یک گفتمان تحت عنوان تشیع سیاسی بود؛ دقیق‌تر بگویم، گفتمان «تشیع سیاسی دولت‌گرا». چون لزوما همه گرایش‌های تشیع سیاسی هم دولت‌گرا نیستند. خود تشیع سیاسی، شاخه‌ای از اسلام سیاسی است. این تحول به نظرم در فهم اینکه اساسا جمهوری اسلامی چیست، مهم است. اگر دریابیم که جمهوری اسلامی و این تجربه چیست، آن وقت می‌توانیم بحث کنیم که چه می‌توانست باشد، چه باید باشد و در آینده چه خواهد شد. برای همین، کمی این تبار را توضیح می‌دهم.
«اسلام سیاسی»؛ اولا مقوله‌ای متأخر است که در سنت‌های اسلامی سابقه نداشته است. دوم، خودش پدیده مدرنی است. سوم، واکنشی و بازتابی است؛ به این معنا که در مقابل جهان غرب شکل گرفته و اساسا براساس دوگانه «ما-آنها» شکل گرفته است. چهارم، اصلاحی است. پرسشی که با چهره شاخص این جریان یعنی سیدجمال‌الدین اسدآبادی مطرح شد و بعد از او، بخشی از اندیشمندان و نخبگان جهان اسلام به آن مشغول شدند، این بود که «چرا آنها آنجا هستند و ما نیستیم؟»، «چرا جهان اسلام دچار عقب ماندگی شده است؟»، «چرا آنها یعنی جهان غرب، پیشرفت کرده است؟». این پیشرفت را هم در بهبودبخشی به زندگی دنیوی تعریف می‌کردند. یعنی مسأله‌ای که جذاب بود و برای آنها مسأله بود، اینکه «چرا آنها به پیشرفت‌های تکنولوژی دست پیدا کردند؟»، «چرا مدرنیته در آنجا شکل گرفته اما در جهان اسلام، شاهد عقب‌ماندگی هستیم؟»، «به تعبیری شاهد انحطاط هستیم؟».
آنچه از سیدجمال و نسل‌های بعد از او و شاگردانش در پاسخ این پرسش مطرح شد، این بود که «جهان اسلام دچار یک‌سری اشتباهات تاریخی شده و از اصل خود دور افتاده است.» این اصل چیست؟ اصل، «نص» است، یعنی «قرآن» است. اصل، «اسلام اصیل» است؛ به این معنا که اسلام به مرور زمان دچار پیرایه و خرافات شده است. این ماهیت و خصلت اصلاحی از اینجا ناشی می‌شود که باید این خرافات از اسلام اصیل زدوده شود. ما باید به همان اصل برگردیم و اگر تعریف نوینی از آن اصل ارائه کنیم، می‌تواند با مقتضیات دنیای جدید هم سازگار باشد. لذا می‌توانیم در کنار تمدن غرب، چیزی به نام تمدن اسلامی داشته باشیم. البته این حرکت بازگشت به خویشتن خویش، نگاهی هم به تاریخ دارد و همواره رجوع به برهه‌هایی را دولت‌های مسلمان موفقیت‌هایی داشتند، مدنظر دارد؛ از این روست که تعبیر «احیا» هم برای آن به کار می‌رود. این احیا، یا احیای دولت‌های مقتدر و موفق اسلامی است، یا احیای حکومت صدر اسلام نبوی است.

ادامه ی مطلب در لینک زیر :

http://yon.ir/PPdQE


🔰منبع: دین | فرهنگ | جامعه - محسن حسام مظاهری

@religionandsociety