ادامه👆👆👆

ادامه👆👆👆

چند قرن گذشت و تمدن جدیدی که اعراب مسلمان بنا نهاده بودند، دوران قوت خود را پشت سر گذاشت و وارد دوران ضعف خود شد. این دوران ضعف را دکتر اشرف منصور قرن11 میلادی که هنوز جنگ های صلیبی اتفاق نیفتاده بود می داند. این بار نیز قبایل کوچنده دیگری _تاتارها و ترک ها_ در هنگامه ضعف تمدن اسلامی به آن هجوم آوردند و خلافت عباسی را منقرض و تمدن اسلامی را از آن خود کردند. این که تاتاران و ترکان بسیار زود اسلام را پذیرفتند و گردن نهادند از سر اتفاق نبود. بلکه به این خاطر بود که این ها قبایل کوچنده و صحراگرد بودند و اسلام نیز در روزگار پیشین، دین اعراب صحراگرد بود و تاتاران و ترکان، میان خود و دین اسلام شباهت و قرابت یافتند و آن را برای خود مناسب دیدند و به همین خاطر اسلام در دولت جدید به حیات خود ادامه داد.

دکتر اشرف منصور دوباره به توین بی باز می گردد و می نویسد: به نظر توین بی، هیچ تمدنی بخاطر عوامل بیرونی و دشمنان خارجی از بین نمی رود. بلکه یک تمدن ابتدا بخاطر عوامل درونی که ماهیتی اجتماعی دارند، از درون ضعیف می شود و سپس یک عامل خارجی مثل حمله دشمن می تواند آن را شکست دهد. قوت و ضعف یک تمدن در "توانایی پاسخ گویی به امور نوپدید" است. جامعه در صورتی در برابر چالش ها موفق خواهد بود که بتواند دستگاه ها و نهادهای اجتماعی جدیدی بیافریند که در پیشرفت یاری اش دهند. ولی بعضی اوقات جامعه می پندارد که دستگاه های گذشته همچنان قادر به مواجهه با چالش های جدید هستند و آن ها را همچنان حفظ می کند و تلاش می کند تا پدیده های اجتماعی جدید را تخته بند دستگاه ها و نظامات کهن و کهنه خود کند و این ناتوانی در خلق دستگاه های جدید یا نوسازی نظامات پیشین، به فروپاشی تمدن می انجامد.

وی ادامه می دهد: تمدن اسلامی اعراب صحراگرد، در قرن های نخستین توانست در برابر چالش های پیش رو، خلاقیت به خرج دهد و دستگاه ها و نهادهای به روز و کارآمدی را بیافریند. مثلا در برابر چالش بلعیده شدن از سوی تمدن ایرانی و رومی، هویت مستقل خودش را آفرید و جزیرة العرب را متحد کرد.(توحید) و در حالی که تازگی پا به عصر تمدن گذاشته بود، امپراطوری جهانی آفرید و برای دولت اسلامی، ساختار اداری خوبی با اقتباس از ایران و روم تنظیم کرد و در نظام مالی اش، ارز مشترک و خزانه مشترک(بیت المال) ایجاد کرد. نیز در برابر چالشی که از سوی عقاید ملل دیگر احساس کرد، علم کلام(علم اعتقادات اسلامی) را ابداع کرد. در برابر چالش تنوع و تکثر جوامعی که ذیل امپراطوری اسلامی بودند و برای اداره این جوامع مختلف، فقه و مذاهب چهارگانه اش بوجود آمد که هر مذهب فقهی به مشکلات جامعه ای خاص، بر حسب شرایط خاص همان جامعه، پاسخ می گفت و به این ترتیب دین را با متغیرات اجتماعی هر جامعه همگام و موزون کرد. سپس در جامعه اسلامی دو گروه عمده اشاعره و معتزله بوجود آمدند. اشاعره بر آن بودند که جامعه اسلامی به روی جوامع غیراسلامی بسته باشد و در معارف به نصوص اکتفا کند و عملا جامعه اسلامی را در تابوتی از نصوص و شعائر قرار می دادند ولی معتزله خواهان ارتباط و تعاملی نسبتا آزاد با جهان بیرون بودند و برای عقل در برابر نقل استقلال بیشتری قائل بودند.

وی ادامه می دهد: در یک جامعه و تمدن نوپا دو گروه وجود دارد: اکثریتی که تسلیم و منقاد و مقلد هستند و اقلیتی که نوآور و پیشتاز و خلاق هستند. اگر در هنگامه ضعف و اضمحلال یک جامعه، این اقلیت قدرت بگیرد و بر جامعه سیطره پیدا کند، سیطره پیدا کردن این اقلیت همانا و از دست دادن خلاقیت و نوآوری شان همانا. این اقلیت نوآور و خلاق پس از رسیدن به قدرت، انسجام جامعه را با استفاده از زور در سیطره خود نگاه می دارد و مانع خلاقیت و نوآوری می شود. دکتر اشرف منصور، فقیهان را جزو همین اقلیت خلاق و نوآوری می داند که در دوره شکوفایی تمدن اسلامی با خلاقیت خود، ساختارهای قانونی و حقوقی بسیار خوبی را برای جامعه اسلامی طراحی کردند اما پس از چندی که به اقلیتی غالب تبدیل شدند، بخاطر حفظ انسجام اجتماعی و از طریق التزام به رویکرد گذشته گرا(سلفی) به شریعت، پای فشاری متحجرانه بر شعائر و نادیده گرفتن تطورات اجتماعی و بدعت و ضلالت دانستن امور نوپدید، زمینه انحطاط تمدن اسلامی را فراهم کردند. شاهد این ادعا، بستن باب اجتهاد فقهی و محدود کردن جامعه به چهار مذهب رایج بود.

این مقاله بسیار بلند از دکتر اشرف منصور حاوی نکات مهم و جذاب بسیار دیگری نیز هست که تنها بخش اندکی از آن به شما تقدیم شد و برای مطالعه بیشتر، در صورت آشنایی به زبان عربی معاصر به این آدرس بروید.
http://www.ahewar.org/debat/show.art.asp?aid=84616



🔰منبع : مطالعات اجتماعی فقه

@religionandsociety