🔻درآمدی بر جامعه شناسی تاریخ اسلام🔻.. 🔶برگردان فارسی و گزارش کوتاه: جواد شریفی

🔻درآمدی بر جامعه شناسی تاریخ اسلام🔻

🔶برگردان فارسی و گزارش کوتاه: جواد شریفی

عنوان مقاله ای بلند از دکتر اشرف منصور است که در سال 2007 در سایت الحوار المتمدن(http://www.ahewar.org) با نام اصلی "مقدمة فی سوسیولوجیا التاریخ الاسلامی" منتشر شد.

در این مقاله تلاش شده که مدل تفسیری توین بی در مطالعه تاریخ تمدن، در مورد تاریخ اسلام تطبیق شود. توین بی _تاریخ دان و فیلسوف تاریخ انگلیسی_ مدل تفسیری خاصی از فراز و فرود تمدن ها دارد. توین بی مخالف این بود که واحد تحلیل خودش را در مطالعه تاریخ تمدن، نژاد یا دین یا دولت های ملی قرار دهد. توین بی بهترین واحد تحلیل در این باره را، خود "تمدن" _به عنوان مجموعه ای از جوامع به هم پیوسته در ذیل فرهنگ واحد_ می دانست. از همین رو در مطالعه فراز و فرود جوامع به فرهنگ آن ها توجه بسیار داشت. توین بی همچنین با رویکردی که فراز و فرود یک تمدن را به مسائل نژادی(رویکرد ابن خلدونی) یا مسائل اقلیمی(رویکرد مارکسی و نمونه ایرانی اش همایون کاتوزیان) بر می گرداند مخالف بود. توین بی همچنین معیاری که بر اساس آن می توان فراز و فرود یک تمدن را تفسیر کرد، "توانایی جامعه در پاسخ گویی به چالش های نوپدید" می دانست. اشرف منصور می نویسد: با شروع روند ضعف و اضمحلال یک تمدن، دشمنان خارجی فرصتی برای حمله به این تمدن و نابودی اش می یابند.

خاورمیانه دو نوع اقلیم کاملا متضاد به صورت همزمان در خود دارد. سرزمین های خشک و لم یزرع، و سرزمین های آباد و سرسبز. در سرزمین های خشک، جوامعی ابتدایی و کوچنده و صحراگرد شکل گرفتند و در سرزمین های آباد، جوامع کشاورز یکجا نشین. جوامع کشاورز در این سرزمین های آباد که با سرزمین های خشک محاصره شده بود، اولین تمدن های شناخته شده در تاریخ بشر را ایجاد کردند. تمدن هایی با شکوه و مقتدر. جوامع بدوی کوچنده نیز در پیرامون این تمدن ها پرسه می زدند.

یهودی ها و عرب ها مهم ترینِ همین قبایل کوچنده خاورمیانه از دیرباز بوده اند. یهود از طریق اسحاق و عرب از طریق اسماعیل تبار خود را به ابراهیم می رسانند. جوامع کشاورز که برای حفاظت از تمدن بزگ خود، ارتش های قوی نیز ساخته بودند، همواره این بدوی های مهاجم را از سرزمین های خود می تاراندند. این وضعیت سبب شده بود که جوامع کشاورز در متن و جوامع کوچنده در حاشیه قرار بگیرند. تارانده شدن مداوم کوچندگان از سوی جوامع متمدن که آن ها را در وضعیتی حاشیه ای و درجه 2 و محروم قرار داده بود، موجب شد که ایشان به تاریخ شفاهی جامعه خود که در جایی ثبت و ضبط نشده بود _بر خلاف تاریخ ثبت و ضبط شده ی ملل متمدن_ قداست بخشند و خود را مردم برگزیده خداوند بدانند که خدا معجزاتی را برایشان نمایان می کند.

تاریخ این مردم کوچنده و همیشه رانده شده، در متن قرآن به شکل قصه های قرآنی بازتاب یافت و شخصیت های محوری آن ملل، در قرآن تبدیل به انبیایی شدند که جز در متون مقدس، در هیچ کتاب تاریخی دیگری اشاره ای به آن ها نشده است. از همین جا فهمیده می شود که چرا تقریبا تمام پیامبرانی که در قرآن ذکرشان رفته، انبیا بنی اسرائیل هستند! تارانده شدن ملل کوچنده از زمین های ملل متمدن، منجر به ایجاد عقده ای در این ملل شد که در آرمان "ارض موعود" بازتاب یافت و باعث شد چنین بپندارند که زمین های ملل متمدن را خداوند به آن ها وعده داده است و آن ها وارثان زمین هستند.

چندی گذشت تا اینکه شاخه اسماعیلی از این ملل کوچنده_یعنی عرب ها_ توانستند ارض موعود یعنی سرزمین های آباد و سرسبز کسری و قیصر و فرعون که با ارتش های مقتدری حفاظت می شدند را به دست بیاورند. _اشاره به فتح ایران و بیزانس و آفریقای شمالی توسط اعراب مسلمان_ آن ها این استیلاء خود را فتح نامیدند و آن جنگ ها را نیز فتوحات خواندند. آرمان "ارض موعود" چیزی بود که به این جنگ ها مشروعیت می داد. به این ترتیب، وقتی که ملل متمدن کشاورز ضعیف شدند و توان تاراندن مهاجمان را نداشتند، ملل کوچنده که آرمان های زندگی همیشه در حاشیه و محرومیت خود را در قالب دین درآورده بودند، به آن ها حمله کرده و با فتح زمین های کشاورزی، تمدنی جدید را شکل دادند. شایان توجه است که محمد ص در سال های آغازین دعوتش، هنگامی که دین جدید خودش را تبلیغ می کرد، به فتح سرزمین های کسری و قیصر(ایران و روم) بشارت می داد و دین خودش را مایه رهایی از هم فلاکت اخروی و هم فلاکت دنیوی(زندگی صحرایی) معرفی می کرد.

ادامه👇👇👇

@religionandsociety