🔻حجاب اجباری🔻. (نگارکی درباره اخلاق حجاب).. ✍🏻محمد موسوی عقیقی

🔻حجاب اجباری🔻
(نگارکی درباره اخلاق حجاب)

✍🏻محمد موسوی عقیقی

در متون دینی/فقهی هیچ خاصیتی برای اینکه خانمی حجاب بگذارد نیامده است. حجاب بیشتر برای تبعیض زن آزاد از کنیز و زن شوهردار از زن مجرد و به گونه ای نمادین بود. اما در عصر بنی عباس/امامت امام باقر ورق تئوری پایه گذاری حجاب از حجاب نمادین به حجاب شرعی بازگشت. بعدها نیز با رسوخ فقه در میان حاکمیت حجاب قانون شرعی گردید، به همین دلیل در جمهوری اسلامی ایران اگر کسی تظاهر به بی حجابی کند سزایش هفتاد ضربه شلاق است.

اما چند نکته:

▪از هیچ یک از متون دینی اجباری بودن حجاب استفاده نمی شود. حجاب در فقه مشهور یا «واجب» است یا «الزام». «واجب» یعنی بایدهای اختیاری و «الزام» یعنی بایدهای اجباری؛ بین واجب و الزام جمع بین النقیضین است. این جمع نقض ها ناشدنی است و هیچ گاه بین بایدهای اختیاری با بایدهای غیراختیاری نمی توان جمعی برقرار کرد. حجاب نه مظهر عفاف است و نه شاقولی برای عفت عمومی، در فرهنگ آموزه های قرآن نیز نگاه به زنان یا آرایش زنان مورد نهی واقع نشده، بلکه فقط نگاه منجر به عمل منافی حقوق شخص مثل نگاه تعدی آمیز و ... مورد نهی واقع شده است.

▪آیات حجاب همگی مربوط به اواخر دوره مدینه هستند، یعنی دو - سه سال آخر زمانی که پیام آورِاسلام زنده بودند. قبل از این سال زنان محمدنبی، دختران او و زنان شوهردار مؤمن همگی بی حجاب بودند. حال اگر ما اخلاقاً حجاب را نفی کننده عفت عمومی بدانیم بدینگونه ثابت کرده ایم سه دسته زنان فوق همگی بی عفت بوده اند که چنین موضوعی با باورهای پیشینی مسلمانان درباره زنان و دختران پیامبراسلام سازگار نیست.

اما ببینید غزالی چگونه درباره عفت زنان سخن می گوید:

«و حق مرد بر زن آن است که در خانه بنشیند، و بی دستوری وی بیرون نشود، و فرا در و بام نشود، و با همسایگان مخالطت و حدیث بسیار نکند، و بی ضرورتی به نزدیک ایشان نشود، و از شوهر خویش جز نیکویی نگوید… و چون دوست شوهر وی در بکوبد، چنان پاسخ دهد که وی را نشناسد، و از جمله آشنایان شوهر، خویشتن را پوشیده دارد تا وی را بازندانند».

سخن غزالی گونه ای از اخلاق را یادآوری می کند که زن باید خود را از هر چشم مردانه ای بپوشاند، اما این گزاره اخلاقی صادره از غزالی با شرایط زندگانی زنان صدر اسلام همخوانی ندارد. پس باید گفت بی حجابی نه "نااخلاقی" است و نه بی عفتی زیرا زنان صدر اسلام از آغاز بعثت تا سالهای قریب به رحلت پیامبراسلام بی حجاب بوده اند و حجاب داری زنان امروزه رویکردی تعبدی دارد زیرا بی حجابی قبح ذاتی نداشته که اگر داشت در بی عفتی زنان و دختران پیامبراسلام اولین متهم هستند.

نیز، کثیری از انسانهایی که در این روزگار بر روی کرۀ خاکی زندگی می‌کنند، چنین تلقی ای از مفهوم عفت ندارند و آن را ناموجه می‌انگارند؛ اما این امر مانع از آن نمی‌شود که «عفت» و رفتار عفیفانه را در عداد وظایف یا فضایل اخلاقی در نظر گیرند و سلوک اخلاقی خود را حول آن تنظیم کنند. به تعبیر دیگر، «عفت» نظیر «عدالت» در عداد ارزش‌های جهانشمول اخلاقی است.

▪حجاب در فقه مرسوم بر پایه بعضی از متون و باورهای فقهی بر پایه گزاره اخلاقی "حفظ عفت" است که در مقابلش بی حجابی "بی عفتی" تلقی می گردد. اینجا علّت وجوب حجاب پرهیز بی عفتی دانسته شده است.

به تعبیری:
(۱) حجاب، باعث حفظ عفت عمومی است
(۲) بی حجابی، باعث شکست عفت عمومی است
(۳) حفظ عفت عمومی وظیفه یک مسمان است

اما،
یک حکم منطقی از "علت" و "معلول" تشکیل شده است. وجود معلول همیشه وابسته به حضورعینی علت است. در حجاب علت آن حفظ و ساماندهی عفت عمومی است. حال فرض کنید در زمانی یا در کشوری یا در یک محیطی حتی چند نفره بی حجابی، هیچ نابسامانی در روح و روان و احساسات یک مرد ایجاد نکند، اینجا علت(عفت عمومی) ساقط شده است چون مرد نسبت به زن هیچ رغبت جنسی ندارد، پس می توان بر طبق فرض منطقی بودن حکم، معلول را نیز حذف کرد و حجاب را کنار زد. به همین دلیل در متون روایی حجاب در نزد بردگان یا انسان های خنثی یا نابینا و مُسنّ وجوبی ندارد. این موضوع در خصوص محیط هایی که بی حجابی "عرف" است هم می تواند رَوا باشد.


🔰منبع: فکرک های من|موسوی عقیقی

@religionandsociety